اصغر بختیاری:
آوینی، جنگ را شاعرانه روایت میکرد

اصغر بختیاری همکار شهید سید مرتضی آوینی و عکاس مستندهای «روایت فتح»، روایت شاعرانه جنگ را ویژگی آثار شهید آوینی میداند.
به گزارش روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، اصغر بختیاری، همکار شهید مرتضی آوینی گفت: من سال 1366 در گروه روایت فتح در صدا و سیما با او آشنا شدم و از همان ابتدا مرتضی آوینی را شخصی صمیمی و دلنشین یافتم. او فردی عارف مسلک و از آن آدمهایی بود که به دل مینشست. باید بگویم که انسانیت بارزترین ویژگی این شهید و در سرشت ایشان بود. او اول انسانی درست بود و بعد همه تخصصها را که اکثر افراد میتوانند با تلاش بهدست بیاورند، به دست آورده بود.
او ادامه داد: برای مثال اگر در ماموریتهای متفاوت برای یکی از اعضای گروه مشکلی پیش میآمد، سعی در کمک و حل مشکل داشت و مدام نگران حال دیگر افراد و اعضا میشد به آدمها مثل ربات نگاه نمیکرد که هرکس باید کاری را انجام دهد. ما امروز اگر پروژه یا کاری با کسی داشته باشیم، بیشتر پیگیر کار هستیم و میگوییم فلانی چون دستمزد میگیرد، پس بنابراین هیچگونه بهانهای مثل اینکه اثاثکشی دارم، بچهام مریض است، مشکل خانوادگی دارم و... از او پذیرفته نیست. اما آوینی نگاه انسانی داشت. بر دلها حکومت میکرد. با رفتار و کردارش، قلب شما را تسخیر میکرد. در همه مدتی که با او کار کردم، هیچ گاه ندیدم کسی را نصیحت کند. همیشه با عملش میفهماند چه چیزی خوب و چه چیزی بد است. آوینی در مواجهه با همه صادقانه رفتار میکرد، یعنی نگران همه بود. اگر کسی را نقد میکرد، به خاطر این بود که نگرانش بود. اگر کسی را حمایت میکرد باز به خاطر این بود که احساس میکرد صادقانه باید از آن شخص حمایت کرد.
بختیاری درباره شیوه مستندسازی اشراقی شهید آوینی در دوران دفاع مقدس گفت: ایشان به دنبال عرفان جنگ بود. در هفتاد و چند قسمت مستند روایت فتح شما هیچ کشته عراقی را نمیبینید. اصلا هدف آوینی از نشان دادن جنگ چیزهایی نیست که در گزارشهای خبری پیش از «روایت فتح» وجود داشت. درواقع میخواهم بگویم که جنس کارش با دیگران تفاوت داشت. آوینی سراغ لطافتی که در جنگ بود میرفت. یک نوع شاعرانگی در اغلب قسمتهای «روایت فتح» دیده میشد.
او درباره بیتوجهی این شهید هنرمند به مسائل مادی و دنیوی ادامه داد: یکی از مسائلی که آوینی را از بقیه ممتاز میکرد و شاید حتی مخالفانش را نسبت به او به احترام وامیداشت، بیتوجهی او به مسائل مادی بود. شاید باورش در این دوره و زمانه سخت باشد اما هیچ چیز را برای خودش نمیخواست. اگر از سمت نهاد یا سازمانی چیزی میان بچهها تقسیم میکردند آوینی خودش را کنار میکشید. او مناعت طبع داشت و تا روز شهادت در خانه پدریاش با خانواده زندگی میکرد.
بختیاری درباره لحظه شهادت مرتضی آوینی در فکه گفت: آفتاب داشت غروب میکرد که به پاسگاه «رشیدیه» رسیدیم. جایی که بچههای گردان کمیل حماسهها آفریدند. در آن لحظه و زمانی که در فکه پایش رو مین رفت، من فکر نمیکردم شهید شود. گفتم در نهایت پاهایش را از دست میدهد اما همچنان به کارهای روایت فتح رسیدگی میکند. این البته به این معنی نیست که تصور کنید منتظر شهادت آوینی نبودم. ما در روایت فتح با یک شهید زنده زندگی میکردیم اما در آن لحظه اصلا باورپذیر نبود که آوینی میرود و ما را در فکه تنها میگذارد.