تخیل به مثابه وجه خلاق واقعیت
ملاقات کنندگان فیلمی از گادفری رجیو
نوشته دکتر احمد الستی
مقدمه:
"پرداخت خلاقه واقعیت"(Rotha, 1970, 70)، عبارتی هوشمندانه که به جان گریرسون[1] نسبت داده شده، توصیف گزافهای برای فیلم مستند نیست. از آنجائی که بازنمائی پرداختنشده واقعیت میتواند خشک و غیر قابل تحمل جلوه کند تلفیق ماهرانه تخیل با عنصر شکننده واقعیت قادر است وجهی شعرگونه و با همین توصیف وجهی تحمل پذیر به واقعیت انعطاف ناپذیر ببخشد. هرگز نیاز به چنین پرداتی بیش از امروز که واقعیت به سرعت تغییر پذیر شده است قابل نبوده است. امروزه عصر همه گیر دیجیتال واقعیات خود را چنان آفریده است که انسان با جهانی مملو از رفتارها، عکس العمل ها و حتی "بیانگری حالت و احساس با چهره"[2] به عنوان محصولاتی نو پدید و محصول فنآوری نوین مواجه است که همه نیازمند مطالعه و تبیین اساسیاند. با گسترش عصر دیجیتال انسان در معرض کمانهی آفرینش و مواجهه با ایما و اشارههایی قرار گرفته که گاه آنقدر منحصر به فرد شدهاند که لزوماً همگی قادر به دریافت آنها نیستند. مجموعهای از بیانگری چهره در حالاتی نا آشنا که هیچگونه شباهتی با بیان احساسات کلاسیک انسانی از طریق چهره ندارد چون نه گویای خشم اند و نه بیانگر ترس، عشق، عاطفه، ترحم، بیزاری ، نگرانی و شادمانی. در جریان زمان، انسان کلاسیک به دورهای از بیان حالات با چهره در نمودهایی تازه وارد شده که بیانگر عصر سرعت، اطلاعاتِ همهگیر، تغییر سریع و عکسالعملهای سایبری است. در این که دوران پرشتابِ دیجیتال انسان را وادار به آفریدن ابعاد گستردهای در بیانگری با چهره کرده که گاه خوانش آن ها با تفسیرهای مختلفی همراه است شکی نیست. تغییر حس نگاهها، عمیقتر شدن نگاه خیره، شدت یافتن نگاه ابهام آمیز و توانائی تغییر سریعتر بروز احساس در چهره از سویی و قدرت به کارگیری چهره در معنیبخشیدن به حرکت مداوم اندامهای چهره، افزایش توانائی بیانیِ دهان، ابروها، پیشانی و تسلط انسانی در به کارگیری همزمان همه اندامهای چهره، از سوی دیگر به آفریدن مجموعه تازهای از حالات چهره انسانی منجر شده که در عصر دیجیتال شاهد آن هستیم. ساماندهی حالات چهره که تا قبل از دوران دیجیتال در کنترل ساختگرائی اجتماعی بود در این زمان به فرد سپرده شده و او مطابق پیشزمینههای آموخته خود عکسالعمل شخصی خود را بروز میدهد. حالات چهره بنا برفضای اطلاعاتی جدید به دریافتهای محیط الکترونیکی پاسخ سریعتر و متنوعتر و گاه ناشناختهای میدهد.
در زمانی که گادفری رجیو[3] در تازهترین اثر سینمائی خود، فیلم مستند شاعرانه ملاقات کنندگان[4](قاب شماره 1) را درسال 2013 ساخت از وضعیتی که انسان عصر دیجیتال پدیدآورده به درک عمیقی دست یافته بود. پیش از آن و در فیلمهای قبلی خود، مثلاً در مستند کویانیسکاتسی: زندگی خارج از توازن[5] (1982) چنین تفسیر میکرد که در نتیجه سرعت تغییرات و تحولات خارج از کنترل، انسان جدیدی ساخته شده است که ریتم زندگیاش و حالات و رفتارش غیر قابل پیشبینی شده و از کنترل قوای ذهنی او خارج شده است. در فیلم مستند پواکواتسی: زندگی در حال دگرگونی[6] (1988) به تغییر و دگرگونی ناخواسته زندگی در نتیجه از دست رفتن کنترل انسانی بر محیط میپردازد. سرعت روزافزون و خارج از کنترلِ دگرگونی پدیدهها، تغییرات عمیقی را بر محیط انسانی تحمیل کرده و به همراه آن مفهوم زیستن از شکل ارگانیک خود خارج شده و به جریان مداومی از دگرگونی تبدیل یافته است. در سومین بخش این تریلوژی مستند، فیلم ناکویکاتسی: زندگی به مثابه جنگ[7](2002)، به چالش دائمی انسان با جریانهای متخاصم به مثابه جنگ میپردازد و نشان میدهد که تعارضها و تضادها بر سر راه انسان مسیر تازه ناخواسته و ناگواری برای زیستن فراهم آوردهاند. به قولی "سهگانه کاتسی نابودی طبیعت به دست انسان را به صورتی نمایش میدهد که تمدن شتابنده معاصر را به درون وضعیتی نامعلوم پرتاب میکند" ( Holden, 2014,23 ). علیرغم تاکید بر چنین درونمایههایی از شرایط نامتعادل انسان معاصر، سهگانه کاتسی[8] با استفاده از عنصر تخیل و توسل به خاصیت جادوئی تصویر به نفع بیانی ریتمیک بهره میبرد.
با ارائه چنین بیانیههائی راجع به وضعیت انسانِ عصر دیجیتال و در نتیجه دگرگونیهای سریع غیر ارگانیک زندگی، رجیو نشان میدهد که در طبیعتِ واقعیتهای زیستی تحول صورتگرفته و تا حد قابل ملاحظهای واقعیاتی جدید پدیدآمده است و انسان معاصر دیگر با واقعیات شناختهشده انسان کلاسیک زندگی نمیکند. دگرگونیهای همپا و همسرعت با عصر دیجیتال واقعیات خود را چنان آفریدهاند که گاه از تجربههای روزمره بیرون است.
تغییر واقعیات
فیلم مستند کلاسیک واقعیات را مستقیماً از تجربههای زیستی میگیرد و ارائه دیدگاهی است در ارتباط با رخدادهای آشنا و حاصل از زندگی و عملکرد انسانی که مفهوم زندگی را پدیدهای پایدار و دائمی فرض میکند. از این تجربههاست که واقعیات حاصل شده و تماشاگر حین تماشای این فیلمها در گیر غیرمترقبه بودن سوژه یا یافتن راه حلی برای پایان رخداد و کشمکش انسانی آن ها میگردد. ست. اما بیننده با اصل پدیدهٌ به فیلم درآمده که از زیستن ناشی شده غریبه نیست و رخداد را علیرغم پایانهای غیرمترقبه آن درک و تجربه کرده است. بر خلاف آن در عصر دیجیتال این خودِ پدیده است که ناشناخته مانده و تماشاگر در منشا رخداد آن غور میکند. عصردیجیتال واقعیات خاص خود را آفریده که چندان قرابتی با واقعیاتِ انسان کلاسیک ندارد. بزرگترین تغییر در طبیعت و منشا واقعیت ایجادشده که این به نوبه خود بر واقعیاتِ شناخته شده قبلی افزوده است. از آنجا که واقعیات اساساً پدیدههائی دستخوش تغییرند و مشمول تحولات دم به دم، با پیدایی این عامل تازه، به کلی دچار گونهای ناپایداری دائمی نیز میگردند. به این ترتیب برخورد و عکسالعملهای انسان در مقابل تکنولوژی نوپا و نوظهور رفتار تازهای پدید آورده که خود بیسابقه و نوظهور است. به دلیل نوپائی پدیدهها، حصول به دریافت تام و تمام آن ها نیاز به همهگیر شدن و آشنائی جمعی دارد. در این مقطع همواره پدیدههای نوظهور و تازه به صورت یک استثنا در جامعه انسانی پدیدار میشود و تا عمومیشدن و در دسترس قرار گرفتنشان، مهجور و برای بخشی از جامعه ناآشنا و غریبه مینمایند تا زمانی که همهگیر شده و از دایره توجه خارج شوند. واضح است که همواره جریان شکلگیری پدیدههای جدید ادامه خواهد داشت و فقط نگاههای جستجوگر و چشمهای کنجکاو از پیدایش و ظهور آن ها آگاه میگردند و میتوانند با پیشبینی آینده تداوم پدیدار شدن آن ها را دنبال کنند.
واقعیات نو ظهور به مثابه خیال
تا زمانی که واقعیات فراتر از تجربههای روزمره هستند و هنوز در متن آگاهیها و شعور اجتماعی قرار نگرفتهاند آنچنان دور از ذهن مینمایند که به خیالپروری و عوالم انتزاعی متعلقاند. لیکن وقتی در متن فیلم مستند وارد میشوند مرزهای تعریف واقعیت را به حیطه گستردهتری از تحلیل میکشد. در چنین وضعیتی به نظر میرسد متن مستند با تصاویری فراواقعی، خیالگونه و رویاپردازانه همراه شده است. نظر به ابعاد غیرملموس و تا حدی ناملموس واقعیت، چنین حاشیهپردازیهائی به متن اجازه نگرشهای بالاتر از امر صرف داده و نگاهکردن به بیرون از هسته اصلی واقعیت را ترغیب میکند. با چنین تعریفی واقعیت صرفاً یک بعدی نبوده و بنا بر نقطه نظر نگرنده دارای حاشیهای بیرون از متن است. در پرداخت به این حاشیه است که خیال به عنوان امکانی فراروی جزمگرائی خود را تثبیت میکند. پرداختن و اجازه دادن به رشد وجوهخیالانگیز واقعیت فرصتی را برای جلوگیری از قضاوتهای جزمی در باره رخدادهای جهان زیستی فراهم میآورد. این چنین نگرشی در احوال واقعیت به متن مستند اجازه تراوش و وسعت بخشیدن داده و به فیلم شکلی از تلطیف جزماندیشی میدهد. گاه چنین نوعی از پرورش واقعیت فرصتی را برای شکل ساختاری فیلم فراهم میآورد تا برای جنبههای حاشیهپردازی متن منطقی قابل پذیرش ولی همواره زمینهای احساسی تدارک ببیند. با نگاه دقیقی به چنین تحولاتی، گادفری رجیو در ملاقاتکنندگان به شکلی شعرگونه و غنائی به آن ها وجهی سینمائی میبخشد.
ظرافت واقعیات خیالگونه
ملاقاتکنندگان با نمایی از گوریلی آغاز میشود که در تصویری با فید تدریجی از سیاهی به وضوح کامل میرسد. او از ابتدای ظهور تدریجی خود همواره با نگاهی " برانگیزنده و تکاندهنده"Rea, 2014,3/4) ) خیره به دوربین مینگرد و نگاه از آن بر نمیدارد. شدت نگاه مستقیم او در برگیرنده مفاهیمی از قبیل دقت، کنجکاوی و استفهام است(قاب شماره 2). چیدمان درست دوربین به صورت فرونتال و در اندازه مدیومشاتی از او موجب خطابقراردادن دوربین شده و با حذف دوربین به عنوان واسطه، تماشاگر مستقیماً مورد خطاب قرار گرفته است، عملی که سینمای داستانی اجازه رخداد آن را نمی دهد. از آن جائی که استراتژی خطاب قراردادن دوربین در اندازهای نزدیک به تماشاگر در برداشت بلندی شکل میگیرد به مرور نگاه خیره گوریل معنیدارتر میگردد. بر حسب عادت در هنگام رویت این پستاندار در باغ وحش همواره ما سوژه و او ابژه نگاه بوده است[9]. لیکن در این لحظه با مداومت نگاه خیره شدید او جای سوژه و ابژه عوض شده و اختیار لحظه به او سپرده شده است. رفته رفته استقرار در موضع ضعف از این پستاندار به انسان انتقال یافته و کمکم قدرت نگاه از انسان گرفته و به گوریل داده شده است. با تغییر جای سوژه و ابژه زیر نگاه خیره او انسان دچار خلع قدرت شده و این بار ما به ابژه تبدیل شدهایم. نمائی عجیب و بیسابقه برای محکومیت احساس تفوق انسانی شکل گرفته است و اکنون او سوژه قدرتمندی شده که اختیار نگریستن را از آن خود کرده است. در پس نگاه پر قدرت او دیگر تماشاگر خلع قدرت شده و در بازی نگاهها خود را بازنده احساس میکند و این بار اوست که با عظمت اندازه تصویر پرده سینما بر تماشاگر تسلط مییابد. تماشاگر به ندرت میتواند به اصل واقعه که فیلمبرداری از گوریل به وسیله گروه فیلم و آپاراتوس سینماست، رخدادی جدی و انجامیافته به بوسیله جمعی که سخت در کار خود غرق است، بیاندیشد. مکانیسم رویت فیلم با حذف دوربین تصور مقابله حضوری را به گونهای فراهم میآورد که نگاه خیره طولانی او به باخت قدرت از سوی تماشاگر منجر میشود. این بار در مقابلۀ دو نگاه خیرهِ به هم دوخته شده، نه محتوای اندیشۀ موجود انسانیِ تماشاگر، بلکه پرسش اصلی در آن است که "او" در این لحظه به چه میاندیشد. قدرت میزانسنی که این مدیومشات ارائه میکند چنان تاثیر گذار است که تماشاگر را وادار به جستجو در احوال ذهنی این نگرنده میکند. هم اکنون او به چه میاندیشد؟ به ضعف ما؟ به بیرون راندن ما از میدان قدرتنمائی یا به اتفاقی که همواره بر عکس آن رخ میداده است؟ کنت توران منتقد روزنامه لسآنجلس تایمز مینویسد: " ما نیمدانیم این نگاه خیره چه معنی میدهد یا از کجا ناشی میشود. ولی نمیتوانیم آن را ندیده بگیریم"( Turan, 2014, 12 ). به هر روی، خلع قدرت از تماشاگر این بار جریان معکوسی فراهم آورده که متفاوت از تجربههای معمول فیلم دیدن است که در آن ابژه روی پرده از نگاه خیره نامطلع است و ما در امنیت تاریکی سالن سینما صاحب قدرت نگریستن هستیم.
فیلمی با چنین استراتژی آغازین میباید در حفظ قدرت کسبشده تلاش کند و چیزی را که به دست آورده و قدرتی را که از تماشاگرش سلب کرده همچنان برای خود حفظ کند. توفیق فیلم در این است که چنین تملکی حفظ میشود و به سوژه قدرتمند فیلم، گوریلی که نگاه او ما را منکوب کرده است، تعلق مییابد. با وجود حفظ این قدرت، فیلم با نمایی بسیار مشابه همین نمای آغازین و همسان از نظر میزانسن، ویژگیهای فرمال تصویری و طول نما به پایان میرسد(قاب شماره 3). چنین ساختاری شبیه به دو بازوی گیرهای عمل میکند که هم متن اصلی فیلم یعنی روایت را از دو سو محکم در بر گرفته و هم به همراه آن تماشاگر را به بهانه تسلط قدرت نگاه در گروگان خود نگاه میدارد.این ساختار برای باز و بسته کردن فیلم طرح اندیشمندانهای به نظر میرسد خصوصاً زمانی که با ساختار فیلم داستانی کلاسیک مقایسه شود که در آن تماشاگر قدرت سوژه بودن خود را حفظ میکند. بر خلاف آن در این جا تماشاگر از سلطه ابژه بودن بیرون نمیآید. لیکن هدف چنین ترفندی ساختاری، شناخته شده تحت عنوان براکتینگ[10]، به جز انسجام بخشیدن به فیلم، اعتلای محتوای میانی اثر به صفحات اصلی و نگاشته شدۀ متن فیلمی است که باید به دقت خوانده شود. از آن جائی که بخش عمدهای از تاثیر شعرگونه این فیلم به عهده وزن و ریتم است، ملاقاتکنندگان با بهره بردن از ساختاری درونی که به فرم ریتمیکی منجر شده وزن آهنگین خود را به دست آورده و به متنی شاعرانه تبدیل شده است. در این مسیر عنصر تخیل در قالب ساختاری خیالانگیز به مثابه قافیه شعری حس شاعرانهای را برای فیلم تدارک دیده است.
بدنه فیلم ملاقاتکنندگان گادفری رجیو از نماهایی تشکیل شده که از نظر ساختاری کاملاً حساب شده اند. به همان صورت که فیلم با براکتینگ نگاههای خیره گوریل آغاز و پایان مییابد که از نظر موضوعی کاملاً مشابه است، هفتاد و چهار نما متن اصلی این فیلم هشتاد و هفت دقیقهای را تشکیل میدهند که همگی در یک تکنیک، خطاب قراردادن دوربین بوسیله انسانهائی که "هیچ کدام معرفی نمیشوند چون نمونههائی از یک کل هستند"( Simon, 2013, 15 )، مشابهاند. با توجه به معدود بودن نماهای فیلم میتوان حدس زد که بیحرکتی ریتم فیلم را آن قدر کند کرده که امکان تعمق و مداقه را برای تماشاگر فراهم آورده است. تقریباً طول کلیه این نماها مساوی و در حدود یک دقیقه است. تمامی فعل و انفعال کلیه کاراکترها فقط به نگریستن به دوربین (تماشاگر) محدود شده است، امکانی که به نگاه خیره آنها به دوربین(تماشاگر) قدرت فزایندهای بخشیده است. به قول منتقد فیلم مجله ورایتی: "چهرهها نگاه خیره ما را به ما باز میگردانند"( همان(. علاوه بر این"هرانسان دنیای کوچکی از وجود مستقل و با سیما و شرایط احساسی خود را داراست"(Holden, 2014, 23 ) و هر کدام از چهرهها آن قدر در مقابل ما میمانند تا ما را منکوب کنند. رجیو تاکید میکند که این چهرهها آن قدر بیحرکتند که به "عکسهای متحرک" ( . (Simon, 2013, 15شبیهاند. هدف از حذف هر گونه حرکت در آن ها، قدرت بخشیدن و ایجاد تمرکز بر نگاههای آن هاست. به منظور افزایش تاثیر نگاه خیره، قدرت کلامی آن ها حذف شده و در نتیجه فیلم صرفاً بر نگریستن تاکید کرده است. با این ترفند آن ها دیگر امریکائی، انگلیسی، فرانسوی، ایتالیائی، روسی و ایرانی نیستند و به هیچ جغرافیای بخصوصی تعلق ندارند، به همین دلیل مصداقی برای انسانهائی جهانی هستند. بر این اساس فیلم ملاقاتکنندگان به طور هوشمندانهای با حذف محدودیتهای جغرافیایی خاص به متنی جهانی تبدیل شده و زدودن قدرت کلامی به جای ایجاد محدودیت، قابلیتی جهانی به فیلم بخشیده است. برداشتن مرزهای جغرافیائی به منظور یکپارچهسازی جهان صرفاً عنصری تخیلی است و بیانگر آمال و آرزوهایی است که از ذهنیتی انساندوستانه حکایت میکند. با این اوصاف واقعیاتی اینچنینی سینمائی در ستایش از خیال آفریده است.
جهانی بدون تفاوتهای نژادی
چیدمان نماهائی بیکلام از کاراکترهای بینام و نشان که منتقدی انتخاب آنها را به "آزمایش رورشاخ پیشرفتهای[11]" ( Holden, 2014, 23 ) تشبیه کرده است تنها وجه خیالپردازانه مستند ملاقاتکنندگان نیست. گزینش هوشمندانه دیگری در همین جهت که حاکی از تخیل سرشار فیلمساز است انتخاب چهرهها از میان تمامی نژادهای سیاه، سفید، زرد و غیره است که به فیلم وجهی انسانی بخشیده و به جای تاکید بر تعصبات اقلیمی و غایتاً نژادگرایانه، بر جهانی بدون در نظر گرفتن نژادها مهر تایید زده است( قابهای شماره 4 تا 7). مطالعه در احوال نگاه خیره از سوی کلیه نژادها به رفع دگرسازی کمک کرده و به فعلیت آن ها جنبهای همگانی داده است. به همراه نگاه خیره، بیان احساسی چهره و بروز حالات در صورت در فیلم به کشف رازآمیزی در ارتباط با کلیه نژادها منجر میشود. در این فیلم مستند سیمای انسانی قابلیت بیان واقعیاتی نوظهور را پیدا کرده که در عصر دیجیتال ظاهر شده اند. با این حساب انسان معاصر از نفوذ تاثیر تکنولوژی مصون نبوده است. در این منظر است که فیلم ملاقاتکنندگان با تکیه بر پنداری خیالگونه به بیانیهای در باره سیاستهای فرهنگی معاصر جان بخشیده است.
دگرزدائی سنی
در همین ارتباط فیلم ملاقاتکنندگان که از دگرسازی نژادی برحذر مانده از دگرسازی سنی نیز آگاهانه پرهیز کرده است. سوژهها از میان کودکان خردسال تا بزرگسالان سالخورده انتخاب شدهاند تا به دوربین خیره شده و عکسالعمل خود را در مقابل آن از طریق نگاه خیره یا بیان با صورت نشان دهند(قابهای شماره 8 تا 11). نگاه استفهامی کودکان، مراقبه کنجکاوانه نسل جوان از نظاره رخدادهای زمانه خود و مداقه حاکی از استیصال سالخوردگان از مشاهده تحولات غیر قابل پیشبینی این زمان بیان با صورت را به گویشی مرکب از الفاظ ناهمگن تبدیل کرده است. به قولی در این فیلم مستند "هر جفت چشم دربرگیرنده تاریخ کاملی از شخص است" ((Holden, 2014,23. تنوع گسترده این عکسالعملها به مجموعهای از رفتارهای متفاوت منجر شده که علیرغم ناهمسانی در یک پدیده مشترکند: خیرهنگریستن پدیدهای معاصر شده است. گزافه نیست که بیش از هر زمان دیگری انسان عصر الکترونیک وقت خود را صرف زلزدن و نگریستن به یک نقطه میکند. وقت زیادی که مجموعاً در مقابل تلویزیون، مانیتور کامپیوتر، کتاب و مجله، سینما و غیره صرف میشود به انسان رفتاری بیسابقه داده است. آن چه در این فیلم مستند از نوع واقعیت میباشد تنوع قیافهگیری در هنگام خیره نگری است. بعضی از چهرهها در نتیجه مشاهده پدیدههایی بر صفحه تلویزیون حالتی پرسشگر از خود نشان میدهند در حالی که در نگاه دیگران وضعیتی حاکی از مشاهده چیزی غیر قابل فهم، غیرمنتظره، نامفهوم و گیجکننده به چشم میخورد. فیلم ملاقاتکنندگان ستایشگر این تنوع است و با زبان تصویر استدلال میکند که درک آن مطالعه وسیعی را در گستره این تنوع میطلبد. به قول منتقدی: "این چهرههای ساکت بیش از چندین صفحه دیالوگ صحبت میکنند" ( Rea, 2014, 12). در این راه کودکان و بزرگسالان هرکدام سهم خود را دارند. آنچه قابل ملاحظه است زیبائی سیلان خود به خود احساسات و بروز خیالانگیز بیانگری چهره است. این مشاهده خلاقهای در خدمت آفرینش شعری در باره بیان هنری و ملموس فکر بشر است.
دگرزدائی جنسی
به گونهای متشابه، به منظور تعمیم نگاه انسانیِ فاقد دگرسازی نژادی و سنی، مستند ملاقاتکنندگان به یکی دیگر از حیطههای مطالعاتی معاصر، یعنی بحث جنسیت نگاهی تعمق برانگیز میکند. با هدف زدودن نگاه جنسیتگرا، غالباً و عموماً مردسالار، این فیلم در انتخاب چهرههای مونث نسبت معقولی را به کار میگیرد. این چهرهها که از سنین مختلف و نژادهای متنوع تشکیل شدهاند زمینهای بسیار وسیع را برای زدودن کلیشههای فرهنگی زنانگی تدارک دیدهاند(12 تا 15). جنس مونث بر خلاف الگوی سینمای کلاسیک در این فیلم کلیشههای محدود زن هالیوودی را به هدف برملاکردن تنوع وسیع این جنسیت پسزده است. جالب آنکه تفکر عمیقی که بر این چهرهها مستولی است آنچنان اشکال متفاوتی به خود میگیرد که به بیان با چهره ویژگیهای فردی بخشیده است. علاوه بر این چیدمان نماهای آن ها به صورتی متناوب از به حاشیهراندن و ندیدهگرفتن چهرههای مونث جلوگیری میکند. آن چه ماحصل این نگاه فاقد جنسیتگرایی است اعتبار بخشیدن به مطالعه دقیقی است که این مستند در پی آن است و در نتیجه به نظریهای در باره بیان با صورت در عصری بدل میشود که زل زدن رفتار تکرار شوندهای شده که نه به نژاد، نه به سن و نه به جنسیت ارتباط دارد بلکه پدیدۀ رفتاری جدیدی است که شکل گرفته و رشد یافته است.
اسلو موشن
به منظور حصول به چنین ظرافتی، مستند ملاقاتکنندگان از تکنیکهای سینمائی زیادی بهره میبرد تا امکان خوانش و دریافت ایده فیلم را تسهیل کند. یکی از این تکنیکها استفاده از اسلو موشن است که بر خلاف استفاده رایج آن برای افزایش "حس نوستالژی"، "با شکوه جلوه دادن خشونت" و یا "تاکید بر زیبائی حرکت"(Konigsberg, 1987, 328)، در اینجا به این منظور به کار رفته که تصاویر بیحرکت را بیش از حد به تصویر ثابت تبدیل کند. این تکنیک که در سرتاسر این مستند به کار رفته به وسیله بیانی مهمی تبدیل شده است. اگر چه به نظر میرسد که تعلق خاطر گادفری رجیو به این تکنیک فراتر از فیلم ملاقاتکنندگان بوده و تریلوژی کاتسی به ویژه فیلمهای پواکواتسی و ناکویکاتسی را در بر میگیرد. در فیلم ملاقاتکنندگان اسلو موشن کارکرد بسیار متفاوتی نسبت به تریلوژی کاتسی پیدا کرده است. گر چه این تکنیک در سینمای معاصر رایج شده ولی در اینجا تنوع کارکردی آن شدیداً افزایش یافته به صورتی که قادر به القا مفاهیم کاملاً متفاوتی شده است. در صحنههای بسیاری از این فیلم که کاراکترهای آن از کنش فیزیکی بازماندهاند عمل صرف خیرهشدن به دوربین به پدیده غریبی تبدیل شده است(قابهای شماره 16 و17). عموماً دستکاری در سرعت فیلم میتواند تصاویر را سبکپردازی کرده و قابلیت زیبائیشناسانه آنها را ارتقا دهد، اما در اینجا چنین تکنیکی حس شعرگونهای به فیلم بخشیده و تجربه تماشاگر را از زمان حسیتر کرده است. اسلو موشن میتواند تماشاگر را وادار به توجه بیشتر به پدیدههای بصری کند، به همان صورتی که میتواند تعلیق را افزایش دهد، بر تاثیر زشتی و زیبائی بیافزاید، کنجکاوی تماشاگر را برانگیزد و او را وادار به پرسش ذهنی کند، و سر انجام میتواند سکانسهای دراماتیک فیلم را تاثیرگذارتر کرده و بر اوج فیلم تاکید ورزد. علاوه بر اینها اسلو موشن میتواند زمان روایتی فیلم را به زمان روانی تبدیل کند و در نتیجه آن بر عواطف انسانی تاثیر بگذارد. در مستند ملاقاتکنندگان اسلو موشن توانسته بر امکان مشاهده دقیقتری از رفتارها و خوانش جزئیات آن ها بیافزاید و احساس کشدارشدن زمان را چنان ایجاد کند که به سماجت بیشتری در نگریستن منجر شود، اگر چه میتوان کلیه موارد فوق را نیز در آن مشاهده کرد. با استفاده از تکنیک اسلو موشن است که تماشاگرِ این فیلم احساس ابژه شدن بیشتری پیدا کرده است. با کاربرد این تکنیک، آگاهی تماشاگر از شکستن قرارداد رایج سینما بر پرهیز از خطاب قراردادن دوربین، به بالاترین حد خود میرسد.
جهان سیاه و سفید فیلم
یکی دیگر از تکنیکهای زیبائیشناسانه مستند ملاقاتکنندگان که حسی سبکپردازانه به فیلم بخشیده و صفاتی همچون "شگفتآور، تسخیرگر و شیفتهکننده"( Rea, 2014, 3/4) در توصیف آن آمده، سیاه و سفید بودن آن است. بکگراندهای سیاه، دامنه وسیع خاکستریها و شفافیت کلیه تنالیتههای سیاه و سفید که محصول کارکرد صحیح کیفیت 4K است به تصاویر حداکثر امکان دریافت و مشاهده جزئیات صورتها، چشمها، هماهنگی عضلات و لرزش سطح پوستها را با ثبت ظرافت و خوانش همه جزئیات بخشیده است. در حالی که تفاوت در رنگ پوستها که فیلم رنگی آنها را تشدید میکند در این جا به طور محسوسی تقلیل یافته و در نتیجه تفاوت نژادی از اهمیت بسیار ناچیزی برخوردار شده، و این همچنان از ارزش بصری تصاویر کم نکرده است( قابهای شماره18 تا 21). به یاد بیاوریم که با شکوهترین بازیگران هالیوود همانند گرتا گاربو[12]، همفری بوگارت[13]، لورن باکال[14]، کلارگ گیبل[15]و مارلین دیتریش[16] در فیلمهای سیاه وسفید درخشیدهاند و حتی بعضی از ژانرهای هالیوودی همانند ژانر نوار بااین ویژگی شناخته شده اند. به صورتی میتوان ادعا کرد که حافظه علاقمندان فیلم کلاسیک با فیلم سیاه و سفید شکل گرفته است. جالب آن که امروزه تصور میشود واقعیتگرائی فیلم رنگی بیشتر بوده و فیلم سیاه و سفید غیر رئالیستی و هنری تلقی میشود. به قولی فیلم سیاه و سفید" بلافاصله حسی از بیان هنری به فیلم میدهد"( Dixon, 2015, 217).
ترجیعبند / ترکیببند
در میان تصاویری از چهرههای انسانی در این مستند مجموعهای از نماهای نامرتبط با موضوعهای فوق تدوین شده که اگر نه بیشتر حداقل به همان اندازه از حس موزون و خیالانگیزی برخوردارند. این نماها که هر چند دقیقه متن فیلم را قطع کرده و موقتاً مسیر تازهای برای روایت جستجوگرانه در احوال انسان عصر دیجتیال میآفرینند از درونمایههایی نه چندان بیارتباط با موضوعهای معاصر تشکیل میشوند. به قول منتقد روزنامه لسآنجلس تایمز: "در گوشه و کنارهای مختلفی از جهانِ فیزیکی، نماهائی از ماه، تصاویری از پارک بازی متروک، استاپ موشن ابرها در پس ساختمانی عظیم، حتی تصاویر ماورا قرمز مردابهای لوئیزیانا، جائی که رجیو دوران کودکی خود را در آنجا گذراند و نماهائی از تودههای زباله که در نیوجرزی فیلمبرداری شدهاند" (Turan, 2014, 34) در متن این مستند فرصتی برای دور شدن از نگاههای سنگین و پرسشگر انسانی آفریدهاند. مثلاً نمایی از مرغان دریائی که به حالتی آشفته و فاقد نظم معمول پرواز پرندگان در آسمان به هر طرف میپرند(قاب شماره 22). این مرغان در حالت اسلو موشن به شکلی در پروازند که انگار معلق در آسمان حس جهتیابی خود را از دست دادهاند. در یکی دیگر از این برشها فیلم به مردابی آرام وارد میشود و با استفاده از حرکت بطئی دوربین در میان درختهائی که تا کمر در مرداب فرو رفتهاند میچرخد یا لکلکی از خلوتگاه آرام خود در رخوتی که به کمک اسلو موشن تدارک دیده شده آهسته وسنگین به پرواز در میآید(قاب شماره 23). در جائی دیگر متن جستجوگر چهرهها با تصاویری از انبوهی از زباله که بولدوزری زیر وروشان میکند بریده میشود، قیاسی ناگوار از بلاتکلیفی انسان با پسماندههای تمدنی که آفریده است( قاب شماره 24). کاملاً مشخص است که این مستند هر چند دقیقه یکبار با استفاده از این برشها فرصتی را برای دورشدن از موضوع اصلی فیلم تدارک میبیند. ( قاب شماره 25) ولی بازگشت مجدد به موضوع اصلیِ جستجو در بیانگری احساس در چهره انسانی، محور اصلی موضوع فیلم را تحکیم میبخشد در حالیکه بعد از صحنهای دیگر از چهرههای انسان، فیلم دوباره به موضوعی اینچنین باز خواهد گشت. این شکل دور شدن موقتی فیلم از جستجو در احوال واقعیت، نه به معنای منحرف شدن از هدف خودبلکه به قصد ایجاد فرصتی کوتاه و موقتی برای دستهبندی کردن سکانسها و صحنههای فیلم به کار گرفته شده است. با استفاده از این چنین ساختاری که غایتاً موازی شناخته میشود، مستند ملاقاتکنندگان با بیان تمثیلی خود معادلی از الگوی ترجیعبند شعری ارایه میدهد. چون شخصیت بخشیدن به اشیا، جانداران و مظاهر طبیعت در فیلم نقشی تمثیلی مییابند. از آنجائی که در سینما تمثیل با فشردگی و ایجاز لازم به تفسیر تبدیل میشود این تصاویر نه تنها از قماش شعرند بلکه دامنه وسیعی از تخیل را گسترش میدهند. در چنین وضعیتی فیلمساز با استفاده از تمثیل موقتاً از پرداخت واقعیت دور شده ولی غایتاً کلیت فیلم به شکلی ساختار یافته که اجزا متن را در خود ممزوج میکند. با استفاده از چنین شیوه روایتی این فیلم مستند، همانند آنچه ایماژیستها در شعر پدید آوردند، با توسل به تمثیل از بیان کلیشهای پرهیز میکند. بدین ترتیب فیلم ملاقاتکنندگان گادفری رجیو با اتکا بر ساختار فیلمیک و از طریق زبانی تمثیلی برای تجدید حیات سینمای مستند شاعرانه تلاش میکند.
نگاهِ خیرهِ بازگردانده
در انتهای فیلم، زمانی که گوریل در براکتینگ صحنه پایانی و در همان اندازه نمای آغازین ِ فیلم پدیدار میشود تماشاگر به یاد میآورد که چگونه در آغاز گوریل با نگاه خیرهِ منکوبکننده خود روایت فیلم را آغاز کرده بود. حس پایان به خاطر شباهت به آغاز فیلم در تماشاگر شکل میگیرد و اوست که همچنان زیر نگاه سلطه جوی گوریل قرار گرفته است( قاب شماره 26). ولی به تدریج اتفاق غیرمنتظرهای رخ میدهد: دوربین به همان صورتی که تاکنون برای کلیه سوژههای خود به طور نامحسوسی به جلو حرکت کرده بود در این جا با همان ریتم بطئی ولی بر عکس به عقب حرکت میکند، حرکت معکوسی که رفته رفته افشاگر سالن سینمائی است که جمعی تماشاگر را به درون کادر میآورد. حالا وضعیت تکان دهنده شده و با توجه به اندازه بسیار عظیم تصویر گوریل رابطه حاکی از سلطه شده است، سلطه حیوان بر انسان. این وضعیتِ بخصوص بیانگر موقعیتی رازآمیز شده است از آن جائی که تماشاگرِ حیوانی در مقابله با تماشاگر انسانی قرارگرفته است. آیا رابطه بین سوژه و ابژه که در ارتباط با پرده سینما در این فیلم جایگزین شده است همچنان پایدار نمانده است؟ آیا این رابطه قدرتِ بخشیده به تماشاگر را، که نظریات سینمائی آنهمه بر آن تاکید کردهاند، زیر سوال نمیبرد؟ همه این سوالها در آخرین لحظات فیلم، زمانی که به تدریج تصویر گوریل در جریانی از فیداوت به سفیدی میگراید و ناپدید میشود به صورت رازآمیزی لاینحل باقی میماند. حالا از آنچه که بر پرده سینما باقی مانده صفحه نورانی روشنی است که هنوز تماشاگران منکوب آن شدهاند( قاب شماره 27). نور سفیدی که از پرده ساطع میشود تماشاگران را درجای خود میخکوب کرده است. با این حساب، فیلم ملاقاتکنندگان به طرح سوالهای بسیاری مبادرت میورزد و وضعیتهای مبهم و ناهمگنی را در رابطه بین انسان و حیوان، و به همان اندازه مبهم و ناهمگن بین انسان و انسان طرح میکند. این سوالها، اگر چه در وضعیت فعلی به مداقه در احوال انسان عصر دیجیتال میپردازد ولی بیشتر حاکی از تخیل سرشاری هستند که با واقعیت همساز شده و یا حتی جایگزین آن شدهاند به صورتی که تفکیک این دو از هم نیاز به گذر زمان دارد.
نتیجه
ملاقاتکنندگان فیلم مستند شاعرانهای است که فرصت مغتنمی برای تخیل فراهم میآورد. از طریق این تخیل جائی برای انتقال ایدههای بلندپروازانه پیر خنیاگری بسان گادفری رجیو فراهم میآید. اگرچه به هیئت فیلمی هنری درآمده، ملاقاتکنندگان با تمرکز بر مشاهدات فیلمساز به جستجوی وجوه متنوعی از انسان میپردازد. در این تلاش این فیلم نقشی زاهدانه را رقم میزند که به یمن تخیلی سرشار عاید شده است. انسان معاصر، به زعم رجیو، در تنگنای خارهای تکنولوژی گیرافتاده است. لیکن استدلال او برای رسیدن به چنین مقصودی بلاغی نیست. او از طریق چیدمان صحنههایی از چهرههایی آرام و خردمندانه، با نگاههائی موشکافانه و متفکر، گاه در گیر اضطراب و گاه فرو رفته در آرامش کامل به جستجو در احوال انسان معاصر میپردازد. ملاقاتکنندگان با تدوینی موازی بین این چهرهها به عنوان متن اصلی و فصولی به ظاهر نامرتبط ساختاری به فیلم میدهدکه به طور متناوب از واقعیت و خیال تشکیل شده است. لیکن این فصول نامرتبط جائی برای نقطه دید شاعرانه فیلمساز باقی میگذارد تا وجهی تحملپذیر به واقعیت انعطاف ناپذیر ببخشد. با این اوصاف رجیو به جای ارائه صرف ایدهها از واقعیات به مثابه تجربهای هنری سود میبرد. بیش از هر اثر دیگری همنشینی با ملاقاتکتتدگان گادفری رجیو با چنین شکلی از روایت و به خاطر ریتم کندش، صبر و بردباری میطلبد، چرا که هدف غایی آن نائل شدن به فرصت تعمق است.
منابع
Dixon, Wheeler Winston (2015). Black & White Cinema: A Short History. I.B.Tauris, London, New York.
Holden, Stephen (2014). "Staring at You, Staring at me: Godfrey Reggio's Visitors Is a Slow Parade of Faces". New York Times, P.23.
Konigsberg, Ira (1987). The Complete Film Dictionary. New American Library, New York.
Rea, Steven (2014). "Wordless Visitors Speaks to the State of Humanity". Philadelphia Inquirer, 3-4.
Rotha, Paul (1970). Documentary Film. Hasting House, New York.
Simon, Alissa (2013). "Film Review: Visitors" Variety, September 15, P.15.
Turan, Kenneth (2014). "Film Review: Visitors", Los Angeles Times, Feb, 13.
[1] -John Grierson
2- Facial Expression
[3] - Godfrey Reggio
[4] - Visitors
[5] - Koyaanisqatsi: Life out of Balance
[6] - Powaqqatsi: Life in Transition
[7] - Naqoyqatsi: Life as War
[8] - Qatsi Trilogy
[9] - این گوریل که تریسکا(Triska) نام دارد در باغ وحش برانکس در نیویورک زندگی میکند.
[10] - Bracketing
[11] - "A Very Sophisticated Rorschach Test"
[12] - Greta Garbo
[13] - Humphrey Bogart
[14] - Lauren Bacall
[15] - Clark Gable
[16] - Marlene Dietrich