چهارشنبه 15 بهمن 1399   |   مستند ، انیمیشن ، کوتاه داستانی    |    مهدی مسعودشاهی

مسعودشاهی: جنگیدیم تا سینما را زنده نگه داریم

مسعودشاهی: جنگیدیم تا سینما را زنده نگه داریم

مهدی مسعودشاهی از قدیمی‌ترین مدیران سینمایی ایران است. او سال 1363 مرکز سینمای تجربی و نیمه‌حرفه‌ای را بنیانگذاری کرد که بعدها به مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی تغییر نام داد.

طی این چهار دهه، مسعودشاهی از چهره‌های تاثیرگذار مدیریت در حوزه‌ی سینمای داستانی، مستند و انیمیشن بوده و ضمن حضور موثر در تلویزیون، هم‌اینک عضو هیات اُمنای مرکز گسترش و از اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره بین‌المللی سینماحقیقت است.

«نژلا پیکانیان» در نشریه الکترونیکی سی و نهمین جشنواره فیلم فجر، مصاحبه مفصلی با این مدیر سینمایی انجام داده که برخی ناگفته‌ها و نکات خواندنی بسیاری دارد. این گفتگو را بخوانید...

جدای از حضور شما به عنوان دبیر جشنواره فجر که در سال های ۸۸ و ۸۹ شاهدش بودیم، می‌‌خواهم برایمان بگویید حضور جدی‌‌تان در جشنواره فیلم فجر به عنوان مشاور یا عضو شورای سیاست‌‌گذاری به چه سالی برمی‌گردد؟ تا جایی که در جریان هستم، شما از بنیان‌‌گذاران جشنواره فجر که نامش در ابتدا میلاد بود، به حساب می‌‌آیید. دوست داریم از زبان خودتان بشنویم پس از انقلاب از چه زمانی به شکل جدی حضورتان در عرصه سینما آغاز شد؟

من می‌‌خواهم صحبتم را با یک آیه شروع کنم تا به بحث اصلی و پاسخ سوال شما برسم، آیه‌ای از سوره والعصر که می‌گوید "خداوند ما را هشدار داده انسان‌ها همه در حال خسران‌اند، مگر این‌که حق و صبر پیشه کنند." بنده بر اساس همین آیه و با توکل به خدا از سال ۵۹ وارد فعالیت‌‌های فرهنگی و مدیریت سینمایی کشور شدیم. طبیعی بود که در سال ۵۹ شرایط اجتماعی و سیاسی کشور فرازونشیب‌‌های عجیب و غریبی داشت و من نیز سعی کردم به دلیل این‌که به این تخصص، یعنی سینما، اشراف پیدا کنم، تجربیات گذشته را حتما مرور کنم. از همین رو بعد از این ‌که با دوستان سینمای قبل از انقلاب تعداد جلسات بی‌شماری را گذاشتیم و از آن‌ها به عنوان صاحبان صنعت سینما دعوت کردیم تا کاری را به ‌نفع سینمای کشور انجام دهیم، با مراجع شرعی نیز جلساتی را برگزار کردیم. در واقع به دلیل این‌که در آن سال‌‌ها درباره سینما برخی شبهات شرعی و عرفی وجود داشت، لازم بود تا من نیز این مسائل را بدانم. به همین دلیل در محضر برخی از اساتید حاضر شدم تا اجازه برای فعالیت در این هنر صنعت را کسب کنم.

 

از کدام اساتید و مراجع کسب تکلیف کردید؟

حاج آقا مرتضی تهرانی، برادر بزرگ حاج آقا مجتبی تهرانی. آن زمان بنده به همراه سه نفر از دوستان دیگر به دفعات جلساتی را خدمت ایشان داشتیم و ایشان هم موضع شرع را اعلام کردند و هم موضع عرف را. صحبت‌های ایشان برای بنده بسیار مهم بود، چراکه می‌خواستم تابع این نظرات فعالیت‌‌هایم را انجام دهم.بر اساس همین نظرات ما به حوزه فعالیت مان ورود پیدا کردیم، اما شرایط سیاسی حاکم بر جامعه مسائلی را بر ما تحمیل می‌کرد که پیش‌‌بینی‌‌اش برایمان سخت بود.

یعنی مسائل سیاسی به طور مستقیم روی سینما تاثیرش را می‌‌گذاشت و در فعالیت‌‌های شما خلل ایجاد می‌‌کرد؟

بله، برخی همان موقع به دنبال این بودند که سینما اساساً باید تعطیل شود، آن عده که تعدادشان کم هم نبود، در فضای حاکمیتی حرکت می‌کردند، در واقع به نوعی حاکم شرع بودند. از طرف دیگر، جنگ سیاسی و دعوای بر سر آقای بنی‌صدر هم بود. همه این موارد به صورت جدی در جهت متوقف کردن ما پیش می‌‌ر‌‌فت و متاسفانه بحث‌‌ها هم فقط بحث‌‌های شفاهی نبود و عملا برای ما پاپوش درست می‌‌کردند.

ولی با همه این اوصاف شما با شرایط جنگیدید و ادامه دادید...

دقیقا، آن هم چه جنگی! ما هر روز بدون استثنا از طرف دفتر بازرسی ریاست جمهوری مواخذه می‌شدیم. آن‌جا مراجعات زیادی علیه ما داشتند که برایمان داستان می‌شد. بحث آن موقع این بود که اساساً سینما باید وجود داشته باشد یا نه. طبیعی بود که این بحث‌ها در تصمیم‌گیری‌‌ها و روش‌های اتخاذ تصمیم ما و مشاورانی که ما انتخاب کرده بودیم، تاثیر داشت.

موضع‌گیری‌ها و فشارها اساساً بیشتر از سمت چه جریانی بود؟ چه گروهی دقیقا با جریان سینما مخالفت‌ورزی داشتند؟

جریانات زیادی وجود داشت، اما تنها برگ برنده ما در سال ۵۹ که باعث شد من نیز بپذیرم در خدمت سینما باشم و در این راه قدم بردارم، جمله‌ای بود که حضرت امام خمینی (ره) در بدو ورودشان درباره سینما گفتند. ایشان فرموده بودند که ما با سینما مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم. این یعنی که ما باید سینما داشته باشیم، ولی فارغ از فحشا، فساد و مسائلی که شاید بخشی از آن را تا پیش از انقلاب شاهد بودیم. من خودم را با استناد به این جمله حضرت امام برای فعالیت در این مسیر آماده کرده بودم و از افراد مختلف به عنوان مشاور و مجری دعوت کردم و حتی با دست‌‌اندرکاران سینمایی قبل از انقلاب هم جلساتی داشتیم و تصمیم گرفتیم سینمایی داشته باشیم که علاوه بر این‌که در شأن کشور باشد، در آن نوآوری و خلاقیت هم به‌وضوح دیده شود و دیگر از آن مسائلی که پیش از این شاهدش بودیم، خبری نباشد.

هنرمندان در حوزه‌‌های مختلف با شما همکاری می‌‌کردند؟

بله، من با تمام دوستان اهل سینما در صنوف مختلف بحث‌های زیرساختی کردم.این‌که حالا باید برای رشد و تثبیت سینما چه کنیم. در همان دوران من متوجه شدم تعدادی فیلم پروانه نمایش دارند، حدود ۷۹۰ فیلم پروانه گرفته بودند که خیلی‌هایشان فاقد استاندارد لازم بودند و البته قابلیت نمایش در جمهوری اسلامی را نداشتند. تعدادی از این فیلم‌ها پیش از انقلاب ساخته شده بودند و تعداد زیادی هم فیلم‌‌های خارجی بودند. اتفاقا نمایش تعدادی از همین فیلم‌‌ها باعث شده بود دوستان حاکم  شرع موضع بگیرند و به بحث سینما ورود کنند تا جلوی نمایش آن‌ها به دلیل وجود برخی مسائل در آثار گرفته شود. این فیلم‌‌ها باعث شده بود واژه‌های خوبی اساسا درباره سینما به کار برده نشود و خیلی‌‌ها خواستار تعطیلی کل سینما بودند. ما در بحث‌‌هایمان درباره این موضوع صحبت کردیم که اگر قرار باشد کاری کنیم که این سینما باقی بماند، باید یک جراحی انجام دهیم. یادم می‌آید آن موقع جمله‌‌ای را از قول شهید رجایی به من منتقل کردند. آن زمان آقای صابری فومنی مشاور آقای رجایی بودند و در شورا‌‌هایی که من اداره می‌‌کردم، ایشان از سمت آقای رجایی به من پیغام دادند که آقای رجایی گفتند من خجالت می‌‌کشم فلان فیلم روی پرده سینمای میدان شهداست. این جمله بیشتر به من فشار آورد و مسئولیت من را بیشتر کرد که باید پالایشی در میان فیلم‌‌ها انجام دهیم و به همین دلیل با توافقی که با عزیزان صاحبان فیلم و سینماگران داشتیم، یادداشتی نوشتم که پروانه آن ۷۹۰ فیلم باطل شود و برای صدور مجوز جدید اقدام کنند.

این اتفاق افتاد؟

بله، خوش‌بختانه خود صاحبان فیلم و دست‌اندرکاران سینما همکاری کردند و خیال من از بابت دوستان سینمایی راحت شد. واقعیت این است که آن موقع و در شرایطی بودیم که هیچ‌چیز سر جای خودش نبود. حتی شرایطی که من برای کپی رایت اکران فیلم‌های خارجی پیش‌بینی کرده بودم هم از سوی عده دیگری مورد مخالفت قرار گرفت و این انتقاد به من وارد شد که من به فکر حقوق خارجی‌‌ها هستم.

از سوی دیگر، یک‌سری بچه‌‌های حزب‌‌اللهی دوآتشه علیه جریان سینمای قبل از انقلاب اقداماتی می‌‌کردند و می‌‌خواستند فضا را به نوعی تحت تاثیر قرار دهند. می‌‌گفتند فعالان سینمایی طاغوتی هستند و فلان و بهمان! اما بعد از این‌که آقای رجایی در جریان جزئیات فیلم‌‌ها و فضای سینما قرار گرفتند و من شرایط و فشاری را که برای تعطیلی سینما بر روی ما بود، برای ایشان توضیح دادم، مخالفتی نکردند. خاطرم هست وقتی برای شهید باهنر و شهید آیت، این موارد را توضیح می‌‌دادم، خدا آقای باهنر را رحمت کند، با دست به زیر گلویشان اشاره کردند و گفتند گردن من را بزنند، نمی‌‌گذارم سینما را تعطیل کنند، تو برو و کار خودت را بکن. شنیدن این جملات برای من خیلی مهم بود.

در واقع این صحبت‌ها به نوعی پشتوانه شما برای ادامه کار بود. درست است؟

صددرصد. من دیگر مطمئن شده بودم که نگاه من برای احیا و ادامه سینما نگاه شخصی نیست، حالا من علاوه بر موضع و ذهنیت خودم، نگاه و حمایت حکومتی را هم داشتم.

بعد از گذر از این دوره و موافقت مراجع و مسئولان شرایط برای فعالیت در سینما بهتر شد، یا کماکان فشارها بود؟

نه، نگاه‌‌ها به سینما هنوز مثبت نشده بود و تلاش‌‌های ما ادامه داشت. آن موقع هنوز وزارت ارشاد کنونی نامش تغییر نکرده بود و فعالیت‌ها در "وزارت فرهنگ و آموزش عالی" دنبال می‌‌شد. این وزارت‌خانه ترکیبی بود از وزارت علوم و وزارت فرهنگ و هنر قدیم. این ادغام، ادغام درست و مناسبی نبود، چون از یک طرف در وزارت علوم یک فضای کاملا علمی حاکم بود و این طرف هم بحث هنر بود که به دلیل این‌که هیچ‌کس از آن دفاع نمی‌کرد، کاملا یتیم و دورافتاده مانده بود. به همین دلیل من تصمیم گرفتم شرایط سینما و هنر را با حضور در جلسات کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی تشریح کنم تا اوضاع به نفع سینما و سینماگران تغییر کند. من مرتب به مجلس می‌‌رفتم و توضیح می‌‌دادم که ما باید سینما داشته باشیم و همیشه از تاثیر سینما در کشورهای مختلف دنیا می‌‌گفتم؛این‌که این صنعت چه تاثیری بر فرهنگ و سبک زندگی مردم می‌‌گذارد، این‌که حتی سینما روی سیاست می‌تواند چه تاثیری داشته باشد.

رفت‌وآمدهای من به مجلس ادامه داشت تا این‌که قرار شد من فیلمی را در مجلس برای نماینده‌‌ها به نمایش بگذارم تا آن‌ها نیز متوجه شوند فیلم‌‌هایی که ما در پی نمایش آن در سینما هستیم، با چیزی که آن‌ها تصور می‌‌کردند، فرق دارد و در واقع از فیلتری عبور کردند که مشکلی برای اکران برای عموم ندارند. همان موقع ما دو فیلم را از سینمای ایران برای حضور در جشنواره فیلم "تاشکند" فرستاده بودیم، ولی آن‌ها اعلام کرده بودند که متاسفانه ما نمی‌‌توانیم این فیلم‌‌ها را نشان دهیم. همین برای من بهانه‌‌ای شد تا یکی از این فیلم‌‌ها را به مجلس ببرم و برای نماینده‌‌ها به نمایش بگذارم و بگویم در دنیا چه اقداماتی علیه کشور و سینمای ما در حال انجام است.

یکی از فیلم‌‌هایی که ما برای جشنواره تاشکند فرستاده بودیم، مستندی درباره دفاع مقدس بود. من از فرصت استفاده کردم و به نمایندگان مجلس گفتم این فیلم را ببینید تا متوجه شوید موضع جهان در مقابل سینمای ایران چیست. قرار شد من این فیلم را به صورت ۱۶ میلی‌متری آماده کنم و برای نمایش به مجلس ببرم. روزی که فیلم را به مجلس بردم و نماینده‌‌ها برای تماشا آمدند، هنوز فیلم آغاز نشده بوده و سه، دو، یک ابتدایی پیش از نمایش فیلم روی پرده آمد، که یکی از نماینده‌‌ها بلند شد واعلام کرد که سینما حرام است و نمایش فیلم در مجلس جایز نیست. آن روز همه رشته‌‌های مان، پنبه شد.

یعنی تا این حد فضای بسته‌ای بر جامعه حاکم بود؟

کاملاً همین‌طور بود. آن هم به این دلیل که سینما را نمی‌‌شناختند و تصورشان همان فیلم‌‌های پیش از انقلاب بود. آن روز جلسه مجلس به طور کامل به هم ریخت و حتی تعدادی از نماینده‌‌ها با هم درگیری لفظی پیدا کردند.مدافعین ما که بیشتر در جریان بحث‌‌ها بودند، بعد از حدود ۴۵ دقیقه صحبت و گفت‌وگو بالاخره توانستند گروه مخالف را راضی کنند تا اجازه نمایش فیلم را بدهند. من هم تایید را از آن‌ها گرفتم که بالاخره سینما حلال است یا حرام. خدا را شکر این فضا به گونه‌‌ای پیش رفت که همه نمایندگان یک‌صدا با هم فریاد می‌‌زدند حلال است و فیلم را نمایش بده. آن روز قرار شد من هفته‌ای یک فیلم را برای نمایندگان به نمایش دربیاورم. یک آپارات ۳۵ را در صحن مجلس مستقر کردم تا هفته‌‌ای یک فیلم برای نماینده‌‌ها نمایش دهم. آن موقع بود که نمایندگان متوجه شدند سینما می‌تواند چه نقش و تاثیری داشته باشد.

البته ناگفته نماند که در کنار تمامی مخالفت‌‌ها و موضع‌گیری‌ها دوستان زیادی هم بودند که بسیار از کار ما حمایت می‌کردند. خود حضرت آقا همان موقع راهنمایی‌‌های اساسی نسبت به ما داشتند.

آقای مسعودشاهی، برای این‌که سینماگران در آن دوران بتوانند در فضایی کم‌تنش‌‌تر فعالیت کنند، خودتان راه‌کاری داشتید؟

آن زمان که من برای سینما سیاست‌گذاری‌‌هایی را تبیین کردم، سه اصل را مدنظر قرار دادم و گفتم اگر ما بخواهیم در جمهوری اسلامی حرکتی را انجام دهیم، باید بر اساس این سه اصل باشد؛ هدایت، حمایت و نظارت. یعنی این‌که اگر قرار باشد ما حرکتی بر مبنای حمایت  داشته باشیم، باید نهادی درست کنیم و این تصمیم‌گیری منجر به تاسیس فارابی شد. من همان موقع قبل از تاسیس فارابی جدید مدیریت چنین نهادی را بر عهده داشتم؛ باشگاهی که قبل از انقلاب فعالیت می‌‌کرد و تنها سرمایه‌‌اش هم سینما فرهنگ بود. آن موقع سینما‌فرهنگ بدهی سنگینی به بانک‌‌ها داشت و ما با تلاش بدهی‌‌هایش را پرداخت کردیم و تصمیم گرفتیم این نهاد تحت عنوان فارابی مسئولیت حمایت سینمای کشور را برعهده بگیرد که هم ساختارش غیردولتی باشد و هم نگاهی نزدیک‌‌تر به بخش خصوصی داشته باشد.

در بحث هدایت هم تصمیم گرفتیم یک سازمان به نام سازمان جشنواره راه بیندازیم. در بخش نظارت هم گفتیم اگر مراحل قبلی درست انجام شود، نظارت بر آن‌ها نیز خیلی سخت نخواهد بود. اما بعد در بخش هدایت، سازمان جشنواره شکل نگرفت و همه‌چیز مختص به خود فارابی شد.

همان زمان من شروع به نوشتن آیین‌‌نامه‌‌هایی کردم که علاوه بر شرایط جدید برای پروانه ساخت و نمایش، باعث ایجاد نظمی بین سینماگران شده و علاوه بر آن، جلوی اعمال نفوذ عده‌‌ای هم گرفته شد. همین مسئله باعث شد دست‌‌اندرکاران سینما بیشتر دل به کار دهند و با هم‌دلی بیشتر و موضع مشترک به فعالیت‌‌هایشان ادامه دهند، چراکه متوجه شدند محتویات آیین‌نامه‌‌ها به نفعشان است. یادم است آن موقع برای رونق اکران فیلم‌‌های خارجی هم یک راه‌کار پیشنهاد دادم و آن هم این بود که هر کسی که برای تولید یک فیلم داخلی پیش‌قدم شود و سرمایه‌گذاری انجام دهد، به عنوان جایزه اجازه وارد کردن دو یا سه فیلم خارجی به او داده می‌‌شود. این اقدام حرکت خوبی در جهت تشویق تولیدکننده‌‌های داخلی بود و ما را به این نقطه رساند که هم در داخل کشور تولید داشته باشیم و هم آثار مناسب سینمای جهان را برای مردم نمایش دهیم.

این شرایط جلو رفت و من به این نتیجه رسیدم برای این‌که بتوانیم برای سینما اعلام موجودیت جدی کنیم، نیاز به یک جشنواره داریم.

یعنی دقیقا چه سالی؟

این مسئله به حدود اول دهه ۶۰ برمی‌‌گردد و تصمیم گرفتم جشنواره‌‌ای با نام میلاد به معنای متولد شدن راه‌اندازی کنم که بتوانیم در آن تولیدات سینمای ایران را نمایش دهیم. پلن اولیه طراحی شد، اما از همان ابتدا مخالفان گفتند مگر سینمایی وجود دارد که بخواهد برایش جشنواره هم برگزار شود! اما با پی‌گیری‌‌ها و تلاش‌هایی که داشتیم، کار را آغاز کردیم.

استارت شکل‌‌گیری جشنواره میلاد هم همان سال 60 زده شد و قرار برگزاری هم  در همان بهمن‌ماه بود؟

بله، جشنواره هم در سالگرد انقلاب برگزار می‌‌شد. سال ۶۱ وزارت‌خانه تصمیم گرفت تمامی جشنواره‌هایی که در دهه فجر در بهمن‌ماه برگزار می‌شود، با اسم فجر برپاشود؛ جشنواره تئاتر، موسیقی و فیلم. به همین دلیل اسم میلاد هم به جشنواره فیلم فجر تغییر پیدا کرد و اولین دوره آن در بهمن‌ماه سال ۱۳۶۱ برگزار شد. البته همان‌طور که می‌‌دانید،اولین دوره به شکل غیررقابتی برپا شد.

اجازه ‌‌دهید به بحث قبلی‌‌مان درباره ساختار جشنواره برگردیم.تفکیک جشنواره ازفارابی واستقلال آن از نهادهای مدیریتی سینما چطور اتفاق افتاد؟

براساس سه اصلی که خدمتتان گفتم، یعنی هدایت، حمایت و نظارت، بخش عمده‌‌ای از فعالیت‌‌های سینمایی در انحصار بنیاد سینمایی فارابی بود و تقریبا همه فعالیت‌‌ها از آن طریق اعمال می‌‌شد. سال 88 که معاونت سینمایی آقای شمقدری پیشنهاد دبیری جشنواره را به من دادند، من اصل سوم را که به سازمان جشنواره‌‌ها مربوط می‌‌شد، پیشنهاد دادم و منطق قضیه را برای ایشان روشن کردم که اساسا چرا باید برای هر کدام از بخش‌‌ها یک نهاد مستقل داشته باشیم. در واقع توضیح دادم نباید این‌طور باشد که خودشان هم تولید کنند، هم به خودشان جایزه دهند، یا همه چیز منحصر به فارابی باشد. بنابراین رکن هدایتی این قضیه که همان سازمان جشنواره‌‌ها بود، تاسیس و راه‌‌اندازی شد و قرار بر این شد تا همه جشنواره‌‌هایی که زیرنظر سازمان سینمایی برگزار می‌‌شوند، به لحاظ سیاست‌‌گذاری در یک راستا و یک مدیریت مشخص برایشان برنامه‌‌ریزی شود. این سازمان که تاسیس شد، دبیر جشنواره هم شخصی به غیر از مدیرعامل فارابی انتخاب ‌‌شد.

حال‌وهوای برگزاری جشنواره در سال‌‌های ابتدایی و استقبال از آن چطور بود؟

آن موقع ظرفیت برای برگزاری جشنواره سینمایی به شکل و شمایل مرسوم وجود نداشت. اما ما برای جشنواره پوستری طراحی کرده بودیم و در آن سال هم من سفری به کن داشتم برای این‌که در جشنواره فیلم کن حضور پیدا کنم و با راه و رسم و شکل و شمایل برگزاری جشنواره خارجی مانند کن آشنا شوم. دوست داشتم بدانم غوغایی که در همه دنیا برای داشتن سینما به پاست، به چه شکل است و ما به چه طریقی می‌‌توانیم در کشور خودمان هم جشنواره‌ای درست و با استانداردهای جهانی برگزار کنیم. من در جشنواره چند پوستر جشنواره میلاد را توزیع کردم.یادم می‌آید همان موقع با ما مصاحبه کردند و درباره جشنواره سوال‌هایی پرسیدند. نکته جالب این‌جاست که خبرنگاری که با ما مصاحبه کرد، گفت ما فکر می‌‌کردیم شما در کشورتان می‌‌خواهید شترسواری کنید، اما جالب است که در کشورتان سینما دارید و می‌‌خواهید جشنواره برگزار کنید.

یعنی نگاه کشورهای خارجی به کشور ما هم‌چنان مثبت نبود...

دقیقا، فکر می‌‌کردند ما نگاه متحجرانه‌‌ای به صنعت سینما داریم و با همین نگاه هم بحث‌های فرهنگی‌‌مان را پیش می‌بریم و نمی‌خواهیم اساسا سینمایی داشته باشیم. همان‌جا من اعلام کردم که امام خمینی (ره) در کشور ما می‌گویند سینما یکی از مظاهر تمدن است، اما این‌که چه تمدنی قرار است در آن بیان شود، بحث کشور خودمان است. نکته مهم برای ما طراحی تمدن مدرن اسلامی بود و قرار بود در سینماهم به همین مسائل بپردازیم و از تکنولوژی و دانش روز دنیا هم استفاده کنیم.

من در سال‌‌های فعالیتم در عرصه سینما همیشه این شعار را حفظ کردم که در سینما باید از ابزار به‌‌روز و خوب استفاده کنیم.

بعد از این سال‌ها و در دهه ۷۰ که برگزاری جشنواره فجر ادامه پیدا کرد و اوضاع سینما هم به ثبات نسبی رسید،دوستان سینماگر برای راهنمایی یا مشاوره و استفاده از تجربیاتتان به سراغ شما می‌آمدند؟

بله، جشنواره نمادی از فعالیت‌‌های سینما بود و من هم تا سال ۶۲ مسئولیت سینمای حرفه‌ای را داشتم. درنتیجه در تمام تصمیم‌گیری‌های کلان حضور داشتم. در همان سال ۶۱ در جشنواره هم مدیریت پشت صحنه را برعهده گرفته بودم، چراکه می‌‌خواستم تمام امور را به خود دست‌‌اندرکاران سینما بسپارم. اعتقاد من اعتبار دادن به بخش خصوصی بود و دوست داشتم آن‌ها خودشان بیایند و در میدان باشند، مسئولیت قبول کنند و برنامه‌‌هایشان را به اجرا برسانند.توانایی همه بچه‌‌های آن دوره بی‌نظیر بود.

من هم در همه این سال‌‌ها حتی اگر به شکل رسمی سمتی در سینما نداشتم، تلاش می‌‌کردم برای سینما قدم بردارم. به همین دلیل طرحی را در زمینه تشکیل صنوف که بعدها طرح تاسیس خانه سینما شد، مطرح کردم، چراکه معتقد بودم صنوفی که در سینما می‌خواهند فعالیت کنند، باید جایگاه رسمی داشته باشند و این جایگاه نمی‌‌تواند چیزی جز خانه سینما باشد.

اما جشنواره‌‌ها از یک زمانی به بعد زیر نظر فارابی برگزار شد. این اتفاق را در آن دوره مثبت ارزیابی می‌‌کردید؟

بله، از سال ۶۲ که من کمی از فضای مدیریتی سینما فاصله گرفتم، جشنواره‌‌ها هم زیر نظر فارابی رفت واین بنیاد متولی برگزاری جشنواره شد و دبیر جشنواره هم از همان‌جا انتخاب شد.

به عنوان یکی از بنیان‌گذاران جشنواره فیلم فجر،برایمان بگویید هدف از طراحی و برگزاری رویدادی که جشنواره سینمای ایران شد، چه بود؟ یعنی جشنواره فجر برگزار می‌‌شد که سینمای ایران به کجا برسد؟

در راستای طرحی که من طراحی کرده بودم و سه اصل هدایت، حمایت و نظارت را دارا بود، برگزاری جشنواره بر مبنای اصل هدایت برنامه‌‌ریزی شده بود تا در اثر ارزیابی که ما از آثار می‌‌کنیم، خط و مشی آینده را به عنوان هدف و استراتژی تعیین کنیم. در واقع وقتی به فیلمی با موضوعی خاص مثلا دفاع مقدس جایزه می‌دادیم، نشان‌دهنده راه و مسیر درست بود، یا اگر به فیلمی با مبانی اخلاقی توجه نشان داده می‌‌شد، یعنی هدایت صورت گرفته است. من همیشه معتقد بودم جشنواره فیلم فجر شب قدر سینمای ایران است.یادم می‌‌آید برخی از پیش‌کسوتان سینمای ایران را به دلیل این‌که با سینمای دفاع مقدس آشنا کنیم، در قالب تورهایی به جبهه‌‌ها می‌‌فرستادیم. جالب این‌که خیلی از آن‌ها نسبت به این موضوع تعلق خاطر پیدا می‌کردند و متقابلا رزمنده‌ها نیز ارتباط بسیار خوبی با سینماگران می‌‌گرفتند.همین مسائل می‌توانست در تولید سال بعد سینمای ایران اثرگذار باشد.

آن زمان ملاک انتخاب فیلم‌ها برای حضور در جشنواره چه بود؟ همان پروانه نمایش کفایت می‌‌کرد، یا متر و معیارهای دیگری هم برای انتخاب فیلم‌ها در جشنواره وجود داشت؟

آن موقع تعداد فیلم‌‌های تولیدشده در طول یک سال آن‌قدر نبود که ما بخواهیم از بین آنها چند اثر را انتخاب کنیم.به این دلیل و چون خود دست‌‌اندرکاران سینما، در کنار مدیریت بخش‌‌های مختلف مجری این حرکت بودند، نظرشان این بود که همه فیلم‌ها نمایش داده شوند و برای انتخاب و حضور آن‌ها در جشنواره ارزیابی خاصی انجام نمی‌‌شد. به همین دلیل فیلم‌‌های مختلف با موضوعات متفاوتی از جمله جنگ و دفاع مقدس، خانوادگی، سیاسی در جشنواره داشتیم و خیلی از این فیلم‌‌ها در ژانر خودشان رقیبی نداشتند. دوره اول برگزاری خاطرم است که چهار فیلم حضور داشتند، اما ما همه رسم و رسوم رایج جشنواره را درباره همان آثار اجرا کردیم. اما بعد از مدت‌ها متاسفانه فرهنگ غلط جشنواره‌های غربی درجشنواره رایج شد.

فکر می‌‌کنید جشنواره فجر تا چه اندازه در مسیری که از ابتدا برایش طراحی شده، حرکت کرده است و به مصادیقی که برایش تعریف شده بود، پای‌بند مانده است؟

جسارتا باید بگویم سینمای الان ما چیزی نیست که معیارهای سینمای اسلامی اعتقادی و فرهنگی را دارا باشد و متاسفانه آلودگی‌‌هایی از طریق اخلاقیات وارد آن شده است. من معتقدم سینما برای آینده اگر بخواهد مبتنی بر مباحث اعتقادی و اخلاقی حرکت کند، باید تغییرات اساسی در نگاه مدیریتی‌‌اش صورت بگیرد.

اگر موافق باشید، برسیم به سال ۸۸ و دبیری شما در جشنواره آن سال که اتفاقا با شرایط بسیار ویژه‌‌ای همراه بود و به نظر می‌رسد که چالش‌های زیادی هم برای شما داشت. از آن دوره برایمان بگویید و این‌که چطور شد دبیری را بر عهده گرفتید و پیشنهاد از سمت چه کسی مستقیما به شما داده شد؟

آن موقع من به عنوان مشاور معاونت سینمایی وقت آقای جعفری جلوه فعالیت می‌‌کردم و در کنار ایشان حضور داشتم.بعد تغییراتی ایجاد شد و آقای شمقدری و دوستان دیگرشان به میدان آمدند.من دراین‌‌باره نکاتی را باید بگویم تا روشن شود که رابطه من در حوزه‌های فرهنگی از همان سال ۶۲ با آقای شمقدری چطور بوده است. آن زمان ایشان و دوستانشان بسیار معترض به جو و فعالیت سینما بودند و با یک‌سری از دوستان در حوزه هنری فعالیت فیلم‌سازی می‌‌کردند. همان سال‌ها ما با این دوستان تشکیلاتی را به اسم مرکز آموزش فیلم‌سازی اسلامی راه انداخته بودیم و در آن دوران همه باهم بودیم، اما تکلیف شد و من از آن موقعیت آموزشی خارج شدم و به اداره کل نظارت و نمایش آمدم و بعدا هم آقای شمقدری و دوستان به حوزه هنری رفتند. در حوزه هنری تلاش می‌‌کردند فیلم بسازند، اما امکانات نداشتند. بقیه هم در حوزه‌‌های دیگر فعالیت‌های هنری می‌کردند و کارهایشان هم قابل توجه بود. من همان موقع به دوستان پیشنهاد کردم که بیایید و به همراه ما فیلم ببینید، ما در شورای صدور پروانه نمایش هفته‌‌ای چند روز فیلم می‌‌دیدیم و من به دوستان آقای شمقدری پیشنهاد دادم که شما هم یک روز را اختصاص دهید و به تماشای آثار بنشینید. دوستان تصمیم گرفتند و حدود ۱۰، ۱۵ نفر برای تماشای فیلم‌‌ها پیش ما می‌‌آمدند. بعد از مدتی اظهار کردند که این فیلم‌ها اصلا قابل نمایش نیست و شما چطور به آن‌ها پروانه می‌‌دهید!

در واقع چالش جدید دیگر برای شما به وجود آوردند؟

بله، چالشی سخت‌‌تر که در همان سال‌‌های ۶۱، ۶۲ برای ما شروع شد. بحث‌‌ها را با من مطرح کردند و من تلاش می‌کردم آن‌ها را متقاعد کنم که اصلا صلاح نیست این همه تلاش و قابلیت را نادیده بگیریم. پیشنهادم به آن‌ها این بود که شما خودتان قوی شوید و در کنار این دوستان به فعالیت ادامه دهید و رشد کنید. آن موقع دوستان این را نپذیرفتند و در این مورد نتوانستیم با هم به توافق برسیم و اتفاقی که افتاد، این بود که دوستان بحث را علیه من رسانه‌ای کردند و در کنار آن اتفاق عجیب و غریبی افتاد که برای اولین بار است آن را مطرح می‌کنم. دوستان یک فیلم بتامکس از تمام فیلم‌‌های قبل از انقلاب دوستانی که در همان سال ۶۱ فیلم ساخته‌‌ بودندو فیلم‌‌هایشان برای صدور مجوز به ما داده شده بود، تهیه کردند (البته فیلم‌‌های بسیار سخیف و ضداخلاقی)و به ریاست‌جمهوری وقت (آیت‌‌الله خامنه‌‌ای ) دادند اما جالب این‌جا بود که این جریان عجیب و غریب ختم به خیر شد.

موضع آیت‌‌الله خامنه‌‌ای درباره فیلم‌سازان و این اتفاق چه بود؟

اتفاقا می‌خواهم ماجرا را از نگاه آقای خامنه‌‌ای به عنوان رهبر انقلاب اسلامی که آن زمان رئیس‌جمهور بودند و خوش‌بختانه اشراف کامل به مسائل تخصصی از جمله سینما دارند، بیان کنم. سال ۶۲ من به عنوان مدیرکل وزارت و نمایش به همراه وزیر ارشاد، نخست‌وزیر وقت آقای موسوی و تعداد دیگری از مشاورین و نمایندگان مجلس و دادستان کل در جلسه‌‌ای خدمت ریاست‌جمهوری رسیدیم و راجع به فیلم دیگری صحبت می‌‌کردیم که من به آن پروانه نمایش نداده بودم. دلیل پروانه ندادن من هم این بود که دوستان فیلمی را بدون رعایت مقررات ساخته بودند، ولی اصرار داشتند و حتی تهدید می‌کردند که باید به فیلم ما پروانه بدهید. بحث درباره این فیلم بالا گرفت و درنهایت کار به ریاست‌جمهوری کشیده شد. ریاست‌جمهوری نیز ما را دعوت کردند. در آن جلسه من از دلایل خودم دفاع کردم، آیت‌‌الله خامنه‌‌ای هم از حرکتی که من انجام داده بودم، دفاع کردند و به دادستان اعلام کردند این حرف‌ها قانونی است و شما نیز باید از ایشان حمایت کنید. اما نکته بسیار تاثیرگذار که از گفتنش بغضم می‌‌گیرد، برخورد آقای خامنه‌‌ای بود. ایشان در ادامه صحبت‌‌هایشان به من گفتند من آن فیلم را (منظورشان فیلمی که دوستان تهیه کرده بودند) را هم دیدم، همه‌‌شان از نظر من می‌توانند بازی کنند. قصد من نظر بیان این خاطره فاصله نگاه ایشان با بقیه در آن زمان بود که چقدر با دید باز به مسائل نگاه می‌‌کردند. آیت الله خامنه‌ای همه دوستان سینما را مثل اعضای یک خانواده می‌دیدند. همه این ماجراها را کنار هم قرار دهید تا برسیم به سال ۸۸ که دوست عزیزمان آقای شمقدری به عنوان معاونت سینمایی به من زنگ زدند و گفتند دبیری جشنواره فجر را برعهده بگیر و جشنواره را برگزار کن. آن موقع برای خودم هم سوال بود که من چه موضعی می‌توانم داشته باشم.

ولی با وجود همه تفاوت نگاه‌ها شما ایشان را همراهی کردید و مسئولیت دبیری جشنواره را پذیرفتید... چرا قبول کردید، آن هم در شرایطی که در کشور به لحاظ سیاسی جو خاصی حاکم بود؟

چون شرعا احساس مسئولیت و دین می‌کردم، نمی‌خواستم سنگر را خالی کنم، چراکه اگر این اتفاق در هر زمان و هر بخشی بیفتد، سینما لطمه می‌‌خورد. آن موقع بحث سینمای مملکت بود، بحث آدم‌‌هایی که وفادار به سینما بودند و هستند. سینما در سال ۸۸ در یک تلاطمی بود که خودتان به آن اشراف دارید. همان موقع با آقای شمقدری دو شرط را مطرح کردم و به ایشان گفتم چون من با نظر شما مخالفم و می‌دانم که شما به چه مسائلی فکر می‌‌کنید، شاید نتوانم آن‌چه را شما در سر دارید، پیاده کنم. من می‌خواهم به تفکرات و اعتقادات خودم عمل کنم، در بحث کلان قضیه، برخی از تندروی‌‌ها را اساسا قبول ندارم. ایشان هم در پاسخ به من گفتند تو بزرگ ما هستی و هر چه بگویی، قبول داریم. با این صحبت‌‌ها من پذیرفتم که بیایم و این جشنواره را برگزار کنم.

راضی کردن سینماگران برای حضور در جشنواره چطور پیشرفت؟ یادم می آید همان موقع خیلی‌ها برای حضور در جشنواره سال ۸۸ رغبت نشان نمی‌دادند...

فارغ از این‌که دوستان به من لطف داشتند و عملکردمان را قبول داشتند، با خیلی از دوستان صحبت می‌کردم و برایشان توضیح می‌‌دادم. شاید باورتان نشود پابه‌پای خیلی از سینماگران به دلیل شرایطی که بر سینما گذشته بود، گریه‌‌ام می‌‌گرفت. خیلی اوقات صحبت‌‌های یکی دو ساعته با دوستان داشتیم. آن‌ها هم دلشان برای انقلاب و سینما سوخته بود.

سال 88 با وجود مسائل سیاسی و اجتماعی که به وجود آمده بود و جشنواره بیست‌وهشتم هم در اوج این قضایا بود، ما هیچ مشکلی با عوامل سینمایی نداشتیم، چون همه جشنواره و سینما را از خودشان می‌‌دانستند و خدارا شکر همه در حد توانشان از جشنواره حمایت و استقبال کردند و جشنواره هم پررونق بود.

جشنواره خوش‌بختانه با حضور خوب سینماگران برگزار شد و بازخورد آن هم در رسانه‌‌ها موجود است. فقط دوست دارم تلاش و خلاقیتی را که ما در آن جشنواره داشتیم،یادآوری کنم. آن‌چه در مراسم افتتاحیه اتفاق افتاد، خوشحال بودم که در دعوت از هنرمندان باسلیقه، خلاق و پیش‌کسوت هم مشکلی نداشتیم. این را هم در نظر بگیرید که آن موقع بودجه و پول چندانی در کار نبود و به جرئت می‌‌توانم بگویم هیچ جشنواره‌‌ای با آن رقم برگزار نشده است. همه دوستان من همت عالی کار کردند و همراه من بودند.

البته در مراسم اختتامیه حواشی‌ای به وجود آمد. علاوه بر این‌که اهالی رسانه به دلیل در نظر نگرفتن جایگاه مناسب برای آن‌ها معترض بودند، در بحث اهدای جوایز هم اعتراض‌‌ها و حواشی‌ای به وجود آمده بود... آن مسائل را چطور مدیریت کردید؟

من اگر بخواهم همه مسائل پشت پرده را عنوان کنم، شاید دلخوری‌‌های زیادی به وجود بیاید. اما مسائل حاشیه‌ای هم که برای خبرنگاران و اهالی رسانه پیش آمده بود، به دلیل برخی بدقولی‌ها و مسائلی بود که شاید می‌شد به‌سادگی برای آن‌ها برنامه‌ریزی کرد و جلوی سوءتفاهم‌‌ها را گرفت. اما نکته مهم برای من این بود که وقتی مسئولیت دبیری جشنواره را برعهده داشتم، صفر تا صد برگزاری جشنواره برایم اهمیت داشت و فقط این‌طور نبود که این عنوان و منصب را برای رفع مسئولیت قبول کرده باشم.پرداختن به تمام آرمان‌‌ها، ارزش‌‌ها، نگاه به آینده و فرهنگ‌سازی که باید ایجاد می‌شد، همه و همه در آن دو سال مدنظر من بود تا بتوانیم استراتژی آینده سینما را ترسیم کنیم.خدا را شکر می‌کنم که جشنواره در آن دو سال به خوبی و خوشی برگزار شد. حواشی و مسائلی هم به آن‌ها اشاره کردید، تا اندازه‌‌ای طبیعی بود.جشنواره هم مثل هر رویدادی موافق و مخالف داردو بخش‌‌هایی از آن سلیقه‌ای است و همیشه نمی‌‌شود همه چیز مطابق سلیقه همه باشد. اما فارغ از همه این مسائل، ظرفیت‌‌سازی‌ای که در دوره جشنواره سال‌‌های ۸۸ و ۸۹ به وجود آمد، به نظرم به الگوی خیلی خوبی تبدیل شد. البته امیدوارم از این صحبت‌‌ها تعبیر به‌ خودستایی و تفاخر نشود،چون قطعا  همه دوستان در دوره‌های قبل و بعد زحمات زیادی را متقبل شده‌اند.

*منبع: فجرنامه