بیزار گیتی:
مستندهای درباره کرونا به حافظه تاریخی جهان، خواهد افزود

کارگردان مستند «پرده آخر» معتقد است تجربههای مستندسازان درباره روزهای کرونا، در حافظه تاریخی جهان میماند.
آزاده بیزار گیتی مستندساز، کرونا را بحرانی غیرقابل انکار در زندگی امروز خواند و گفت: کرونا اتفاقی است که بسیاری آن را بزرگترین بحران بعد از جنگ جهانی دوم میدانند. خطر مرگ و میر، از دست دادن جان عزیزان، قرنطینه و انزوای نسبی اجتماعی، نابهسامانی معیشتی در دوران کرونا، سالمندی، جنسیت و... چالشهایی هستند که بسیاری از اقشار جامعه و از جمله مستندسازان را که عموما در زمره مشاغل سخت و پرخطر جوامع به شمار میآیند تحت تاثیر قرار داده است.
بیزارگیتی با اشاره به اینکه کرونا در بسیاری از موارد، پروژههای مستندسازان را متوقف کرده و زیست و سلامت و معیشت آنها را با خطر جدی مواجه کرده، گفت: از نظر وجدان اجتماعی و انسانی ضرورت دارد که این مساله در خصوص نه تنها مستندسازان بلکه کلیه شهروندان مورد توجه جدی نهادهای زیربط قرار بگیرد .
این مستندساز ادامه داد: هنوز جهان در برابر این بحران غیرقابل انکار،گیج و ناتوان است. جز پارهای از فلاسفه همچون جودیت باتلر، چامسکی، ژیژک و عده محدودی چندان اثر فلسفی، ادبی و هنری تکاندهنده و عجیبی که بتواند شکل و شمایل جهان کرونایی ما را به درستی ترسیم کنند در سرتاسر جهان ندیدهام یا شاید من هنوز ندیدهام.
او افزود: اما با اینحال بسیاری از مستندسازان با همان روحیه حساس و جستوجوگر یک مستندساز گاه دوربین را به سمت خود چرخاندهاند و روایتهای خودبیانگرشان را از این دوران کرونایی ساختهاند و گاه خطر کردهاند و با جسارت بارفتن به فضاهای اجتماعی روایتهای خود را از مواجه با ویروس کرونا ارائه دادهاند. هرچه که هست این مشاهدات عینی بسیار ارزشمند است و همه این آثار ، به نحوی بر حافظه تاریخی جهان خواهد افزود و بیشک درآینده، در جهان پس از کرونا هم به کارمان خواهد آمد و از این آثار خواهیم آموخت.
کارگردان مستند «فرشته ای روی شانه راست من» گفت: درخصوص کرونا، بسیاری از آثار در این مرحله به رپرتاژهای خبری جنگهای جهانی شباهت دارد بیشک و لازمه این دوران هم هست. چرا که هدف فعلا آگاهی بخشی و درمان است . اما به نظرم در طی زمان همه ما در خواهیم یافت هنوز موضوعات و مفاهیم مهمی مانده که باید ثبت و پرداخته شود. این انزوای اجتماعی، بحران اقثصادی جهانی، ناتوانی انسانها حتی از لمس دست یکدیگر، پیامدهای عاطفی آن و هزاران موضوع دیگری که باید بر آن عمیق شد، به آن اندیشید، آن را ساخت و پرداخت به زمان بیشتری نیاز دارد. به زمان بیشتر و منابع و امکانات مالی وسیعتر و واقعیتری. تا بشود آثاری خلق کرددر اندازه طاعون کامو در ادبیات. عمیق، خیره کننده ، ماندگارکه نشاندهنده اوضاع شهروندان و زیست آنان در آن شرایط طاعونزده در الجزایر بود. هنوز زمان زیادی لازم است. هنوز نمیدانم چه خواهد شد چه مستندهای موثری درآینده ساخته شد؟ اصلا زیست پسا کرونایی چگونه خواهد بود؟ من هم به عنوان یک انسان و نه تنها یک مستندساز به قول راوی رمان کامو« در این لحظه تنها چیزی که میدانم این است؛ مردم بیمارند و به درمان نیاز دارند.» و امیدوارم ما هم در پایان این همهگیری مخوف درسی که از این روزها میآموزیم هم چون نجات یافتگان کتاب طاعون باشد.«آنها اکنون میدانستند تنها چیزی که همیشه میتوان مشتاقش بود و گاهی نیز به آن رسید، عشق به انسان است»