واکنش تماشاگران جشنواره جهانی فیلم فجر به «هجده هزار پا» چه بود؟

نمایش «هجده هزارپا» در پردیس سینمایی چارسو با استقبال مخاطبان همراه بود.
به گزارش ارتباطات و اطلاع رسانی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، ساعت 16 دوشنبه دهم خردادماه مستند «هجده هزارپا» ساخته مهدی شامحمدی، محصول مرکز گسترش در پردیس چارسو روی پرده میرود. پیش از شروع فیلم، سالن تقریبا پر است، چراغ ها که خاموش و فیلم که شروع می شود هنوز تعدادی وارد سالن میشوند و گوشه و کنار مینشینند. چهار میهمان از شهرداری تهران آمده اند، تماشاگران جا به جا میشوند تا آنها در ردیف آخر سالن بنشینند. همه ساکت هستند و برخلاف فیلم «میجر» (احسان عبدیپور) که تماشاگرانش خیلی زود با موقعیتهای کمیک همراه شده و با آن خندیدهاند در این سالن، سکوت برقرار است. دو نفر با هم صحبت میکنند، یکی از آنها میگوید فیلمهای قبلی شامحمدی را دیده و خیلی دلش میخواسته «هجده هزارپا» را در جشنواره حقیقت ببیند، اما فرصت نکرده و امروز برای این فیلم خودش را به پردیس چارسو رسانده است.
فیلم پیش میرود و تماشاگران آهسته آهسته با آن همراه شده و تحت تاثیر روایت تلخ و تکان دهندهای قرار میگیرند که بر ساکنان شهرهای فوعه و کفریا گذشته است. تماشاگران نسبت به اتفاقهای داخل فیلم واکنش نشان میدهد، بعضی زیر لب و بعضی دیگر بلند صحبت میکنند، خشمگین میشوند، شوکه شده و حتی دشنام میدهد. مستند «هجده هزارپا» فصلهای تکان دهنده کم ندارد، از جمله جایی که جوان ها و کودکی خردسال علیه شیعیان رجزخوانی میکنند و آنها را آشکارا و مقابل دوربینها تهدید به مرگ میکنند. به نیمههای فیلم که می رسیم سالن کاملا مملو از جمعیت است و صدای گریه از گوشه و کنار به گوش میرسد. کنار دستم خانمی نشسته که در گوشی همراهش، خبر منتشر میکند اما صدای گریهاش قطع نمیشود. در فصلی که بچه ها در عملیات انتحاری شهید میشوند، صدای گریهها بالاتر میرود. فیلم که تمام میشود، تماشاگران به سرعت از سالن بیرون نمیروند، چراغ ها که روشن میشود، می توانیم غم را در صورت ها و چشمهای هم ببینیم. مخاطبان فیلم هنوز درباره آن حرف میزنند.
قصه مردم فوعه و کفریا، قصه همه مردم مظلوم جهان است که هر روز به شکلی تکرار میشود. قصه بچههایی که در جنگ به دنیا میآیند، مردهایی که در جنگ کشته میشوند، آبادیهایی که ویران شده، درختهایی که میسوزند تا مردم زنده بمانند. «هجده هزار پا» فقط قصه مردم فوعه و کفریا نیست. قصه همه ماست... قصه بیم و امید.