شاعر سينمای مستند/ یادداشت امیرحسین نیکرو

در جسم و جان حمید مجتهدی عشق به ایران ريشه داشت و کولهبار دانش و تجربهاش را در اين راه به کار گرفت.
به گزارش ارتباطات و اطلاع رسانی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی: اميرحسين نيکرو: «ايران وزن زيادي دارد». اين گفته هميشگي حميد مجتهدي بود که تا پايان عمر به همين ديدگاه وفادار ماند. عشق به ايران در جسم و جانش ريشه داشت و کولهبار دانش و تجربهاش را در اين راه به کار گرفت. حميد مجتهدي زادة 1320 بود. از کودکي به واسطة علاقه و فعاليت پدرش، جمال مجتهدي که سينماداري خوشنام بود، با هنر تصوير آشنا شد. خودش ميگفت دوربيني که پدر برايش خريده بود، شوق بيشتري هم در او ايجاد کرد. اين اشتياق و رشد در خانوادة پدري پيشدرآمد تحصيلات آکادميک او در همين زمينه شد و براي آموختن سينما، فيلمبرداري و نورپردازي راهي ريجنت کالج لندن و سپس دانشگاه يوسيالاي شد. او به پشتوانة تحصيلات آکادميک (بهويژه تسلط بر فيلمبرداري هوايي) و حضور پدر به عنوان تهيهکنندة سينما، به يکي از شاخصترين فيلمبرداران پيش از انقلاب تبديل شد و چند بار هم کارگرداني فيلمهاي داستاني را تجربه کرد. تجربههاي بينالمللي او هم کم نبود؛ از همکاري در توليد مستند باد صبا (آلبر لاموريس) تا دوستي صميمي با مصطفي عقاد و همکاري مستقيم در فيلمهاي محمد رسولالله و عمر مختار گرفته تا پروژههاي مستندي که در آمريکا و کانادا انجام ميداد. اما حاصل کار هنوز با مطلوب او فاصله داشت. او براي هميشه عزم ميهن کرد تا فصل تازهاي را در مستند آغاز کند.
قسمتهاي نخست مستند ايران را در شهرهاي تهران، اصفهان و کاشان، و تختجمشيد پيش برد و نتيجهاش اثري نو بود. اين روند را با زباني تازه در شهرهاي ديگر ايران مانند شيراز و مشهد هم پيش برد و تصاوير خلاقانه و جذابي ثبت کرد که باعث شد بسياري از مردم، شناخت تازهاي از مستند پيدا کنند. او بيان تازهاي در آثارش داشت و به دوربين شخصيت بخشيد. به جاي صحنههاي عادي بيشتر مستندها، که صرفاً روايتي ساده بود، دوربين حميد مجتهدي در جايگاه بينندهاي قرار ميگرفت که از اوج آسمان به ايران مينگريست و سپس پايين ميرفت تا در تاريخ و طبيعت گام بزند و بکاود و مخاطب را مسحور جادوي رنگ و نقش ايران کند. به گفتة خود مجتهدي، دوربينش به ايران تعظيم ميکرد.
اما نوآوريها فقط در نگاه بيننده خلاصه نميشد. مجتهدي با فعاليتش معيارهاي تازهاي را وارد عرصة مستندسازي کرد و تعريف جديدي از اهميت تصوير و نورپردازي در مستند ارائه کرد که پيش از اين کمتر به آن توجه ميشد. در روزگاري که خبري از پهپادها و امکانات فراوان آنها براي فيلمبرداري و عکاسي از ارتفاع زياد نبود، مجتهدي سختيها و خطرهاي زياد فيلمبرداري هوايي با هليکوپتر را به جان خريد و تصاويري ناب از ايران ثبت کرد؛ از جمله نماهاي بينظير از دماوند و حرم شاهچراغ که هميشه به يادگار ميماند.
خودش ميگفت براي خلق هر صحنه با بناها حرف ميزند و اين را بهروشني ميشد هنگام کارش ديد. مدتها پيش از فيلمبرداري در لوکيشن قدم ميزد و مينشست و فکر ميکرد که بهترين زاويه و قاب را براي دوربينش انتخاب کند. او همچنين نگاه دوبارهاي به نورپردازي در مستندسازي داشت و استانداردهاي اين عرصه را ارتقا داد. مجتهدي هميشه دانستههاي خود را بدون چشمداشت به ديگران آموزش ميداد و با همين هدف همواره نماهايي از پشتصحنة کارهايش تهيه ميکرد.
نکتة مهم ديگر دربارة کارنامة مجتهدي استفادة او از افراد حرفهاي و به گفتة خودش عاشق ايران در ساخت مستند بود. مجتهدي به دليل مطالعه و شناختش از فضاي هنري ايران، با بسياري از چهرههاي شاخص کار کرد؛ از بهروز رضوي و بهرام زند براي روايت متن و افشين بختيار براي عکاسي تا مجيد ميرفخرايي براي طراحي صحنه و لباس و فرهاد توحيدي که فيلمنامة بسياري از قسمتهاي مستند ايران را نوشت و اين روزها براي نوشتن قسمتهاي بعدي اين مستند آماده ميشد. خوانندههايي مانند عليرضا قرباني و محمد معتمدي را هم در شرايطي براي همراهي با موسيقي مستند ايران انتخاب کرد که هنوز در ميان مردم مثل امروز شناختهشده نبودند.
به همة اين ويژگيهاي مجتهدي بايد خستگيناپذير بودنش را هم اضافه کرد. او با وجود موانع بسياري که بهويژه براي هماهنگي فيلمبرداري هوايي از نقاط گوناگون يا بدقوليهايي که براي تأمين هزينههاي زياد کار مواجه ميشد، دست از ادامة مسير برنداشت. حتي اين سالهاي اخير که سرطان ذرهذره جسم او را ميآزرد، همچنان مشغول تدارک ادامة توليد مستند ايران بود. حميد مجتهدي اول تير 1400 درگذشت و در قطعة هنرمندان کنار برادر سينمادارش وحيد مجتهدي آرام گرفت.
منبع: ماهنامه فیلم امروز