نگاهی به «دفک»/ یک مادر، یک نقاشی و یک مستند

مستند «دفک» (بهنام بیرموند) متأثر از سوژهها و آثارشان، یک فیلم خاص و تماشایی است.
به گزارش روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، محمداحسان مفیدی کیا: «یه آدم با استعداد هدفی رو میزنه که بقیه قادر به زدنش نیستن اما یه آدم نابغه هدفی رو میزنه که بقیه قادر به دیدنش نیستن» و با این جمله داستانی شروع میشود که هیچ ربطی به شکار و شکارچی ندارد و در آن حتی به یک کبک هم شلیک نشده! یک خانواده دزفولی که سابقاً عشایر بوده و دام و مرتع داشتهاند، حالا همه چیزشان را جمع کردند در یک خانه کوچک و هنرشان را ریختهاند در یک زیرزمین چندمتری.
منوچهر تنها پسر دانشگاه رفتهی خانوادهست که راه هنر را در پیش گرفته و دست به قلم دارد، او که روحیه آفرینش اثر هنری را در همهی اعضای خانواده یعنی دو برادر، خواهر و پدر و مادرش سراغ دارد با یاد دادن سادهترین مفاهیم هنر نقاشی، زمینه را فراهم کرده و حالا تعداد زیادی اثر تولید شده که در نوع خود قابل توجهاند. هر کدام از اعضای خانواده داستانی دارد و برای گفتنش وارد گنجینه اسرار و آثار خانوادگی، یعنی زیرزمین میشود و آنجاست که ما با شخصیتهای متفاوت و گاهی متضاد آنها روبه رو میشویم و در عین حال ویژگی مشترکشان را میبینیم و تحسین میکنیم؛ نقاشی!
بهنام بیرم وند که همزمان کارگردان، تصویربردار و تدوینگر کار است، پیداست که با برنامه و فکر شده سراغ ضبط پلانها رفته و سعی کرده تا حداکثر بهره را از نمادها برای انتقال مفاهیم مدنظرش ببرد، برای نمونه استفاده از نماد خانه و زیرزمین به مثابه شخصیت افراد و رفتن به عمق زیرزمین برای دست یافتن به درونیات که یکی از تعابیر روانشناختی یونگ نیز هست، را میتوان ذکر کرد.
«دفک» مستند خاصی است و این متأثر از سوژهها و آثارشان است، نقاشیهایی در سبکهای جهانی که همه خودآموختهاند و شخصیتهایی که به اندازه همان نقاشیها خاص، عجیب و متفاوتاند و البته شخصیت مادر خانواده که نشانمان میدهد، تربیت و وراثت، چه نقشی در نقاش شدن همهی خانواده دارد. مادری که از هشت سالگی با تکههای پارچه، نقاشی کشیده و نترسیده از اینکه در زندگی عشایری خاص باشد و این را به بچههایش هم منتقل کرده است. آنقدر خاص که پردهی استتار شکار کبک که همان «دفک» باشد را به عنوان اولین تابلوی نقاشیش خلق کرد، پردهای که هیچگاه از سوراخهایش به هیچ کبکی شلیک نشده است!