حامد شکیبانیا:
سینمای مستقل مستند نداریم/ «سینماحقیقت» رقیب ندارد

حامد شکیبانیا تهیهکننده، رئیس هیأت مدیره انجمن تهیهکنندگان سینمای مستند و معاون سابق مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی معتقد است نبودن رقیب برای جشنواره «سینماحقیقت» باعث شده نتوان سنجش درستی از امتیازها و نقاط ضعف این جشنواره داشت.
به گزارش روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، حامد(محمد) شکیبانیا، تهیهکننده، کارگردان و فیلمبردار سینمای مستند ایران است که از آذرماه ۱۳۹۹ تا مردادماه ۱۴۰۱ معاون مستند مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی بود. او هماکنون ریاست هیأت مدیره انجمن تهیهکنندگان سینمای مستند را بر عهده دارد. شکیبانیا که در حیطههای مختلف سینمای مستند ایران از جمله مدیریت، تهیه، تولید، نقد و داوری تجربهی طولانی دارد و در این عرصهها موفقیتهای متعدد داخلی و خارجی در کارنامهاش به ثبت رساند، در گفتگویی تفصیلی با حالامستند به مسائل مهم و جاری سینمای مستند ایران پرداخته است.
سالهایی که در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی بودید، سالهای سخت اما خاطرهانگیزی بود، دو سال کرونا و اتفاقات برگزاری جشنواره بهصورت آنلاین و نیمهحضوری را پشت سر گذاشتید. اجازه بدهید سوال اول را از سینماحقیقت شروع کنیم. چون خودتان جزو مدیران برگزار کننده جشنواره بودید. الان اگر بخواهید به پشتسر نگاه کنید و یک تحلیل نسبت به سینما حقیقت داشته باشید تا به امروز، چه وضعیتی را از لحاظ کیفی برایش در نظر میگیرید؟
شکیبانیا: سینماحقیقت یک مشکل ذاتی دارد که در ایران رقیبی برایش نیست تا در رقابت، خودش را بالا ببرد. من شخصأ توقعم از جشنواره خیلی بالاست اما در این حال اگر انصاف بخواهم به خرج بدهم، جشنواره در هر دوره مدیریتی تلاشش این بوده که هر سال کیفیتش را بالا ببرد. من در دوره هایی که بودم خیلی تلاش کردم سیستم انتخاب فیلم برای حضور در جشنواره تغییر کند، شرایط مهیا نشد. ولی خوشبختانه در دو سال گذشته سیستم انتخاب به شکل سیستم مشاور درآمده و دبیر جشنواره است که تصمیم میگیرد سبد فیلمهای جشنواره را طراحی کند. برخلاف سیستم انتخاب قبلی که عین داوری با فیلمها برخورد میشد و رای میگرفتند. سه نفر فیلم ساز، آنهم معمولا فیلمسازهای جوانتر مینشستند و شانس را از خیلی فیلم ها میگرفتند، خیلی از پیشکسوتان فیلمشان راه پیدا نمیکرد به جشنواره که به نظر من این خیلی گاف بزرگی بود.
خوشبختانه پارسال اینجوری بود و امسال هم اینجوری هست که یک هیئت مشاوره حدود ۱۵ نفره فیلمها را میبینند و هر کسی لیست خودش را به دبیر جشنواره ارائه میدهد. دبیر جشنواره نیز بر اساس لیست ارایه شده، با نگاه خودش و نگاه کارشناسهای مرکز گسترش که علاوه بر ۱۵ نفر مشاور، آنها هم فیلمها را میبینند، به یک تصمیم نهایی برای انتخاب فیلمها میرسد، من معتقدم این یک ارتقاء است. یعنی ما با جشنوارهای سروکار داریم که اگر یک دبیر مستندشناس و باسلیقه باشد، میتواند سبد جشنواره را به نحو مطلوبی پر و فراگیر کند، بعد از آن، هیئت داوران میآیند کارشان را انجام میدهند که همیشه هم به سلیقه خودشان فیلمهای برگزیده در بخشهای مختلف را انتخاب کرده و یک جایزه به یک فیلم در هر رشتهای اهدا میکنند. بنابراین این مهم نیست ولی مرحلهی انتخاب به اعتقاد من خیلی مهم محسوب می شود چون انتخاب است که جمع جشنواره را شکل میدهد. اتفاق خوب دیگهای هم که در جشنوارهی سینماحقیقت افتاد و سرانجام حرصوجوش خوردنهای من ثمر داد این بود که معادل لاتین عنوان سینماحقیقت بالاخره اصلاح شد. هرچند این اصلاح پس از دورهی مسئولیت خودم در مرکز گسترش صورت گرفت، واقعیت این است که بر اثر یک اشتباه عنوان سینماحقیقت را به آن شکل ترجمه کردند که قطعا ترجمهی اشتباهی هم شده بود. ما وقتی در فارسی میگوییم سینماحقیقت، از بیان واژه حقیقت منظوری داریم که در فرهنگ لغت معنی گستردهای دارد. پس این واژه ترجمه اش «verite» نمیشود. درستاست که ما قبلا سینما «verite» را سینماحقیقت ترجمه کرده بودیم ولی حقیقت «verite» نیست. در اصل تیر خلاص را «ورنر هرتزوگ» زد که دو سال پیش برای جشنواره سینماحقیقت پیام داد و گفت چرا عنوان یک جنبش مرده و منسوخ شده، اسم جشنواره شما شد. خوشبختانه از پارسال لوگو تغییر کرد و شد سینماحقیقت که حالا طول میکشد تا این اسم در جهان هم شناخته شود. به نظر من سینماحقیقت کمکم دارد جایگاهش را در جهان پیدا میکند. این دو اتفاق که اشاره کردم برای من خیلی جای خوشحالی دارد چون خیلی هم برای من مهم بودند.
احساس این است که از چند سال قبل، مخصوصأ دو سال منتهی به امسال، سینمای مستقل مستند، فاصلهاش دارد با سینمایی که متولیان حاکمیتی سینمای مستند کشور طراحی می کنند، بیشتر میشود. اگر چنیناست، این نگرانی را چه باید کرد؟
شکیبانیا: این نگرانی از نظر من عمیقتر است. ما تقریبا سینمای مستقل مستند نداریم. سینمای مستقل مستند معنیاش این نیست که پول دولتی در پروسهی تولیدش نباشد، معنیاش این است که در نظام سفارش و نظام تولید، استقلال کارگردان در آن دیده شود. به هر حال کسی که پول میدهد، دلش بخواهد جنسی که میخواهد را بگیرد و این موضوع ممکن است همه جای دنیا هم اینجوری باشد ولی قوانینی که به حقوق مولف مربوط است، به او اجازه میدهد در یک محدوده ای تالیف داشته باشد. مثلا میخواهید راجع به فواید صنعت مس فیلم بسازید و قرارداد می بندید، استقلال شما معنیاش این نیست که بروید راجع به آسیبهای محیطزیستی مس فیلم بسازید. چون اصلا قراردادتان بوده اما در همان قرارداد دیگر کسی نباید به تو بگوید قاب تصویرت چگونه باشد با الزاما با رئیس شرکت صحبت کنید. چرا که دیگر آن فیلم میشود یک فیلم سفارشی و تبلیغاتی که از سیستم مستقل فاصله میگیرد. مرکز گسترش در این ماجرا هنوز خوشنام است. در سازمان سینمایی، سینمای مستند ما باز خوشنامتر است ولی این که بیاییم حجم بزرگی از اعتبار و بودجه را هم در بخشهای حاکمیتی و دولتی هم در شبکه های مختلف تلویزیون مثلا راجع به انقلاب و دفاع مقدس فیلم بسازیم یا روزهایی که مناسبتی می شود، تمام شبکههای تلویزیونی دارند یک محتوا پخش می کنند. این کارها به نظر من ایراد هست.چون هم مخل آن استقلال است و هم این جریان سفارش مخدوش میشود. بههرحال در همه جای دنیا نیز تلویزیونها، فاندها و بنگاهها سفارش ساخت میدهند و اغلب فیلم ها با سفارش تولید میشود. آنها روشهای زیرکانهای هم دارند برای آنچه که میخواهند بهره برداری کنند، در مرحله ی اول در انتخاب کارگردان و شرکت تولید کننده تا نظارتی که قدمبهقدم دارند. در ایران نظارت قدمبهقدم هنوز جدی نیست، فیلم ساز فیلمش را می آورد ما نگاه می کنیم می گوییم این را نمیخواهیم. بهانه میآوریم چرا مثلا اینجایش کم است و آنجایش زیاد. در حالی که این را باید مرحلهبهمرحله در جریان تولید، دو طرف با هم دیالوگ داشته باشند. دیالوگ هم یعنی این که نه همه چیزی که تو میگویی و نه همه چیزی که او میگوید. بههرحال به یک تفاهمی میرسند و جلو میروند.این به نظر من میشود فیلمسازی مستقل که ما این را هم نداریم. ما یک جریان ضعیف فیلمسازی مستقل داریم که فیلمساز چون ایده خودش را میخواهد بسازد باید برود از جیب خودش با بودجههای کم یا با کلاهبرداری، یعنی به سرمایهگذار بگوید من راجع به فلان موضوع میخواهم فیلم بسازم ولی برود راجع به چیز دیگری بسازد که این به نظرم کاملا غیراخلاقی هست و به این موضوع نباید دامن بزنیم. ولی شکل شرافتمندانهاش این است که فیلمساز با جیب خودش، با زحمت خودش و دوستانش و انرژیهایی که از اینطرف و آن طرف می گیرد، میرود فیلمش را میسازد ولی باز این کار به جایی نمیرسد چون در بازار فیلم چرخهای منظم از سفارش تا پخش باید برقرار باشد. وقتی تو بدون هیچ سفارشی یک فیلم را میسازی معلوم نیست پخشش کجاست، مثلا اگر تلویزیون سفارش میدهد حتما میخواهد خودش پخشش کند. همه جای دنیا همینطور است که تلویزیون سفارش میدهد چون میخواهد پخش کند. اگر یک فاندی سفارش میدهد برای اینکه میخواهد در مواخذ خودش پخش کند ولی وقتی تو با جیب خودت می روی فیلم میسازی، آخرش این میشود که اگر سینماحقیقت پخش نکند دیگر اصلا فیلمت هیچ جا دیده نمیشود. پس آن فیلمسازی مستقل واقعی که با بودجه مستقل و خون دل خود فیلمساز ساخته میشود خیلی بیجان و ضعیف است. درست ماجرا این است که نهاد حاکمیتی و دولتی که بودجه را دارد میدهد، این را به مثابه بودجه عمومی ببیند نه به مثابه بودجه تبلیغاتی. بودجه عمومی یعنی اینکه آحاد جامعه حق دارند طبق ضوابطی از آن بهرمند باشند. حالا ضوابط این است که یکی میآید از طرحش دفاع می کند و صلاحیت، شایستگی و اولویت موضوعیاش که از دل جامعه درآمده بررسی میشود. ما الان مسائلی مثل محیط زیست، جمعیت، پیری جامعه، آلودگی هوا ، پلیسی امنیتی، اعتیاد و بسیاری از اولویتهای دیگر داریم که همه این موارد می تواند اولویت و مسئلهی جامعه باشد اما وقتی یک دفعه میگویند اما فقط راجع به مسئله تبلیغاتی حکومتی دوست داریم بیشتر بودجه بدهیم، این بالانس را خراب میکند. نهایتا فایدهای هم ندارد و آن قصد تبلیغاتی هم که از آن داریم برعکس جواب میدهد. بنابراین به نظر من راه حل این است بودجه دولتی که متاسفانه زیاد هم نیست، طبق ضوابط شفاف با موضوعات متنوعی که مسائل کشور هستند و نه موضوعات محدودی که دولت به دولت ممکن است تغییر کند، توزیع شود و آدم ها نیز راه رسیدن به آن بودجه را هم پیدا کنند. یعنی بدانند چه شایستگیهایی باید ازخودشان نشان دهند و از چه جور طرحهایی دفاع کنند که بتوانند بخشی از آن بودجه را به عهده بگیرند و در قراردادی که میبندند با صاحب سفارش، احساس آزادی عمل هم داشتهباشند.
به نظر میرسد این سالها در سینمای مستند ایران بعضی از مستندسازان مسیری را طی میکنند که دارند به فیلمفارسیساز در حوزه سینمای مستند تبدیل میشوند. مثلا در همین جشنوارهی سینماحقیقت یا مستندسازانی که به جشنوارههای خارجی فیلم میفرستند، وقتی رصد میکنیم درمییابیم گونهای استمراری را یکسری از مستندسازان مصرانه پیگیر هستند که باری به هر جهت کار تولید کنند حتی به قیمت ندیده نشدن فیلمشان به هر شکلی. واقع بینانه باید گفت این سری از فیلمسازان، مستندساز نیستند بلکه «مستمرساز» هستند. شما دیدگاهتان در این خصوص چیست؟
شکیبانیا: در سینمای مستند ایراد ندارد فیلمسازان برای جشنوارهها تند تند کار بسازند چون بازار الان جشنوارههاست و مردم نمیآیند بلیط بخرند و مستند ببینند. تلویزیون هم که یک ذره پیچیده هست، یعنی با همه کار نمیکند و هر موضوعی را هم نمیخواهد و متاسفانه فعلا بلک باکس شد ولی ما یک بازاری داریم بنام جشنواره، به نظر طبیعی میرسد که فیلمساز به آن سمت سوق پیدا کند. مثلا در ورزش قهرمانی ما از هر ۱۰۰ تا زنی که به خارج از کشور میروند تا مدال بیاورند، ممکن است یک نفر هم شوهرش نگذارد به مسابقات برود. راجع به این یک نفر ممکناست ۱۰ تا فیلم بسازند اما راجع به آن 99 نفر ممکناست فیلمی ساخته نشود. چون این یک نفر سوژهای هست که الان بازار دارد. جشنوارههای خارجی که بازار جدی ترش محسوب میشوند همین هستند. ما باید بازار را توسعه بدهیم. نمیشود بگوییم فیلمساز تو خیلی بد هستی که جشنوارهای میسازی، او دارد به بازارش نگاه میکند. ممکناست من تشخیصم این باشد آدم شرافتمندی هستم که به آن بازار نمیروم. ولی نمیشود ایراد گرفت به جامعه ای که به بازار نگاه میکند و میگوید من برایش فیلم بسازم تا به من بها بدهند و برایم دست بزنند. راه حلش این است که ما نگاهمان را باز و بازار داخلیمان را گسترده کنیم تا امکان برای اتصال بازارهای خارجی فراهم نماییم.
مستندسازانی هستند که مستند کوتاه یا مستند بلند میسازند اما وقتی اخبار حضور فیلمشان در جشنوارههای مختلف داخلی و خارجی منتشر میشود، در مییابیم که آن مستندساز فیلم خودش را در چند ورژن خیلی کوتاه، کوتاه، نیمه بلند، بلند و سینمایی و گاهی حتی در تایم صد ثانیهای تدوین کرده و به فراخور قالب اعلامی جشنوارهها برایشان ارسال نمود. به قول دوست منتقدی این پدیدهی نوسانی را کجای دلمان بگذاریم؟
شکیبانیا: داستانش همین است که مستندساز بتواند از حداکثر بازار استفاده کند. این کار بد هست و ما هم به بد بودن این کار تأکید داریم ولی وقتی که این کار بد را عدهی زیادی انجام میدهند، ایراد دیگر از آن عده نیست. ایراد در جای دیگری هست که باید برویم درستش کنیم. بازارهای مستند در ایران تنوع ندارد. دولت، صنوف و مرکز گسترش اگر میخواهند کاری انجام بدهند، باید کمک کنند که این بازارهای متنوع در دسترس قرار داشته باشد.چرا مستندسازان ما با شبکههای بزرگ دنیا کار نمیکنند؟ اگر راهمان بسته است یا فیلمسازان ما بلد نیستند، میشود بخشی از پولهایی که در نهادهای مربوطه هست را خرج این کار کرد که این مستندسازان را به آن شبکه ها معرفی نمایند یا پروژههای مشترک بینالمللی تعریف کنند که چشمهای سفارشدهنده های جهانی به چهرهی مستندسازان توانمند ما باز شود. این کارها بازار را بزرگ میکند. وقتی بازار باز شود، مستندساز نمیرود مدام تایم فیلم خودش را برای حضور در جشنواره بالا و پایین بکشد .چون وقتی یک کار فیلمساز تمام شد باید برود کار بعدیاش را کلید بزند. الان در ایران برخی مستندسازان کارشان که ساخته میشود،کار جدید نمیسازند، تا دو سال فقط دارند فیلمشان را نصف یا دو برابر می کنند که به جشنواره بفرستند.
منبع: حالا مستند