درباره «دبستان پارسی»/ افروختن شمع دانایی در روزگار جهل
اساس فیلم «دبستان پارسی» بر مبنای گفتار متن و ترکیب آن با موسیقی است. تصاویر اما به شدت بدیع هستند و خاص. عکسهایی که حسن نقاشی با کاوشی چند ساله از دل تاریخ شهرش بیرون کشیده، دنیای آن روزگار شهر یزد را به خوبی برای بیننده به تصویر میکشد.
به گزارش روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، هژیر مشیروزیری: قرن نوزدهم میلادی جهان در حال و هوای تحولات جدی بود. تدریس علوم نوین به تدریج در مدارس و دانشگاهها رواج پیدا میکرد. روزنامهها و نشریات مختلف برای افزایش آگاهیهای عمومی چاپ و منتشر میشدند و علم و سواد در حال رسوخ به تاریک خانههای جهل و خرافه بود. در ایران عهد قجری اما کماکان چراغ این دکان خاموش بود و عوام حتی از وجودش بیخبر؛ چنانکه از دیگر مظاهر توسعه و پیشرفت. حکایت اروپا و غرب فقط نیست. عثمانی و مصر و هندوستان هم بسی پیشتر از ما پا به این عرصه نهاده بودند. آنها که همت کردند و آستین بالا زدند تا بساط درس و مدرسه و آموزشهای علوم نوین را در این سرزمین بگسترانند چه خون دلها خوردند و چه زخمها که برداشتند و گاه در خون خود نیز غلتیدند. از میرزا تقی خان امیرکبیر و دارالفنونش تا میرزا حسن رشدیهها که همه توان و عمر و سرمایه خود را وقف آموزش و تربیت فرزندان ایران کردند تا چشم آنها را به دنیای جدید بگشایند و در این راه از پا ننشستند مگر آنکه از پایشان درانداختند.
مستند «دبستان پارسی» را حسن نقاشی، با پژوهشی شایسته و درخور، به تاسیس یکی از همین نخستین مدارس نوین ایران در زادگاهش، یزد، اختصاص داده است. حسن نقاشی پژوهشگری است مستند ساز که دغدغه فرهنگ دارد. آثار متعددی که طی سالهای گذشته از این فیلمساز بر پرده مستند نقش بسته گواه آشکاریست بر این سخن. او میخواهد سرزمینش را و فرهنگ نیاکانش را به درستی بشناسد و بشناساند. «دبستان پارسی» قصه پر غصه جمعی از همان معدود کسانی است که در آن دوران ظلمت جهل و نادانی، به جای لعنت فرستادن به تاریکی، فانوس و شمع افروختند و در کوچه پس کوچههای یزد دوران ناصری، نور را به خانههای مردم بردند. اگرچه تند بادهای جهل و خرافه پرستی و قشریگری از یک سو و بدخواهی و کینه ورزی قدرت مداران که کاسبان جهل مردم بودند از سوی دیگر، مدام درصدد خاموش کردن این اندک کورسو بودند، اما پایمردی آنها در طی زمان سرانجام نتیجه داد و چراغ دانش اندک اندک در پستوی خانهها روشن شد.
اساس فیلم بر مبنای گفتار متن و ترکیب آن با موسیقی است. تصاویر اما به شدت بدیع هستند و خاص. عکسهایی که حسن نقاشی با کاوشی چند ساله از دل تاریخ شهرش بیرون کشیده، دنیای آن روزگار شهر یزد را به خوبی برای بیننده به تصویر میکشد. از موسسان و معلمان مدرسه پارسی تا حاکمان و منبرداران و متنفذین آن روزگار شهر و مراحل مختلف ساخت مدرسه و تلاشهایی که بارها برای ساخت یا تخریبش به خرج داده شده تا روشنفکران همراه و تاریک اندیشان بدخواه، همه و همه را با عکس و تصویر دوباره زنده کرده تا چشم در چشم با بیننده امروز، در انتظار نتیجه قضاوت تاریخ باشند. فیلم نگاهی نیز دارد به پارسیانی مهاجرت کرده از وطن و دور از زاد و بوم که دغدغه جهل و ناآگاهی مردم خویش را با خود تا دور دستها بردهاند و هنوز از بیرون مرزها در تلاشند تا با حمایتهای مادی و معنوی خود جلوی خاموش شدن این شمعهای لرزان را بگیرند.
فیلمساز به عکسها هم بسنده نکرده و سعی کرده تا بازماندگان و نوادگان پایه گذاران دبستان پارسی شهرش را بیابد و بخشهایی از فیلم را به مصاحبه با آنها و ثبت خاطراتشان از اجداد و نیاکانشان اختصاص دهد. او در میانه سخن، گریزی نیز به دعواهای دوران مشروطیت و رقابتهای سیاسی آن روزگار در محدوده شهر یزد میزند و تاثیرات آن رویداد مهم را بر ساختار تعلیم و تربیت به تصویر میکشد. در نهایت اما پایان روایت حسن نقاشی از شکلگیری دبستان پارسی ناگزیر است از تبعیت فرجام قصه تلخ پیشگامان این عرصه. ترور پایه گذار مدرسه به دست مخالفان حکایتی است تکراری و پر غصه که گریبان این داستان را نیز میگیرد.
«دبستان پارسی» تولید مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی است و در «هاشور» قابل تماشاست.
منبع: سینما شبکه