این صدای بخشو .../ درباره مستند «اربعین» ناصر تقوایی

دوربین در مستند «اربعین» (ناصر تقوایی) انگار یکی از آنهایی است که از بالکن مشرف به حلقه سینهزنها ایستاده و همینطور که چشم میگرداند، جستجوگرانه، آدمها را میپاید و در این بین با یکی دوتایشان هم چشم در چشم میشود و به این واسطه حضور فعالش را در جمع عزادارن یادآوری میکند.
به گزارش روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، محمداحسان مفیدیکیا: مستند با زوم روی شبیه بارگاه و ضریحی شروع میشود که شمعهای نذری دورش میسوزند و از همانجا به کوچههای تنگ و ترش بوشهر میرود که دستهی دمامزنها بیوقفه میزنند و سنجهای که همراهی میکنند و مردمی که دنبال این شور بیامان میآیند تا به مسجد برسند و کار آغاز شود. مسجدی که در دیوارش پر است از نقاشیهای گلدوزی شده و تمثالهای عاشورا که بوشهریها برای عزای سید و سالار شهیدان آماده میکنند.
شب که میشود سوسوی نور زرد رنگ از مسجد دهدشتی در تاریکی کوچههای بوشهر خودنمایی میکند، تا زنها از کوچهها راهشان را بیابند و برسند به مسجد، همانجا که رو یک ضرب سنگین نوحهخوان تنومند که آن وسط پای میکروفون ایستاده، با صدایی محزون میخواند و میاندار شالهایی که به او پیچیده شده را یک به یک باز و همانطور دایرههای گرد او را منظم میکند، مرد سیهچرده میگوید: «لیلا بگفتا ای شه لبتشنه کامان...» همه یک صدا دست از سینهزدن بر میدارند و با او میخوانند «دستم به دامان ... آه و الامان» و صدایشان در در دم برخواسته از بدنهای عریان میپیچد که «رودم به میدان میرود، در چنگ گرگان» و هنوز زنگ صدای نوحهخوان بین صداهای یک دست، با تحریری که خوب پیداست ذاتی حنجرهی اوست، قابل تشخیص است: «از هجر اکبر، مشکل برم جان» و حالا بخواهی یا نخواهی در آن سوگواری سال 1349 در هیئت عزاداران مسجد دهدشتی هستی و خواه یکی از آن همه مردهایی که یک دست در کمر و یک دست رها، یا یکی از زنهایی که لابد از جایی مشرف، سرزیر چادر برده با اشکی که روی گونه میغلتد، میگویی : «آه و واویلا، کو اکبر من، نور دو چشمان تر من» و بعد در سکوت با هر ضربه که به سینه میزنند هُمِّهای بیرون میآید، بلکه کمی از هرم داغ دل نیز کم شود.
آن وسطها در حالی که صدای عزاداری بیوقفه میآید تصاویری از لنجهای پهلو گرفته در ساحل، یا کشاورزانی که گندم باد میدهند و غروب خورشید در دریای بوشهر، فضاسازی کارگردان است که میخواهد ضمن تصاویر آئینی ذهن را با جغرافیای رخداد آشنا و هم با حرکتهایی که روی شیشههای رنگی پنجرههای مسجد میزند سبک و سیاق خودش را در تدوین و استفاده از نماهای فرمی گوشزد کند.
دوربین در این مستند انگار یکی از آنهایی است که از بالکن مشرف به حلقهی سینهزنها ایستاده و همینطور که چشم میگرداند و جستجوگر آدمها را میپاید و در این بین با یکی دوتایشان هم چشم در چشم میشود و به این واسطه حضور فعالش را در جمع عزادارن یادآوری میکند.
«اربعین» ساختهی ناصر تقوایی یکی از جاودانههای مستند آئینی است، 21 دقیقه از تاریخ عزاداری در جنوب ایران که هیچ وقت از دیدن و شنیدنش خسته نمیشویم، یک اثری هنری سهل و ممتنع که ماندگاریاش ثابت کرده که به این راحتیها نمی شود مثلش را ساخت، منِ بینندهی چندین و چندباره، همین که دسته از واحد به شور میرود و هروله میکند و بعد هم کوچه باز میکنند و نیم خیز و با ضرب تند حسین حسین میگویند، همین که صلوات آخر را میفرستند باز دلم میخواهد برگردم به اول این قطعهی محزون و دوباره بخشو بگوید: «لیلا بگفتا ای شه لبتشنه کامان ...» و دوباره غم عالم بریزد تو دلم و امان از این صدای بخشو، امان از این صدای بخشو...
منبع: روزنامه ایران