کارگردان مستند «بانو قدس ایران» با اشاره به دشواریهای تولید این پروژه گفت: فیلم را برای نسل امروز و آیندگان ساختهام و این فیلم سفارشی و تبلیغاتی نیست.
به گزارش ارتباطات و اطلاع رسانی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، مصطفی رزاق کریمی درباره روند تحقیق و پژوهش این فیلم گفت: خاطرات و یادداشتهایی توسط نزدیکان مرحومه ثقفی نوشتهشده بود؛ برادرها، فرزندان، عروسها و ... هرکدام چیزی گفته بودند و هرکسی قصهای آورده بود. اما اینها نشانهگذاری بود. تحقیق یک امر دیگری بود. تحقیق شروع شد؛ نسل به نسل حرکت کردیم تا به نوهها رسیدیم و دیدگاههای مختلفی را بررسی کردیم؛ اما من نظری نداشتم. فقط میگفتم اینها مکتوب شود تا بعدا ببینیم و ارزیابی کنیم که این خانم از چه زاویههایی مسائل را دیده و درک کردهاست. بعدازآن که تحقیق تمام شد، با اینکه نظر تهیهکننده برای من اهمیت داشت، اما این فیلم جنبه سفارشی پیدا نکرد. فیلم سفارشی، فیلمی است که از قبل، چارچوب آن تهیهشده است و درادامه به کارگردان می گویند این فیلم را بساز.
او در توضیح بیشتر درباره اینکه چرا این مستند سفارشی نیست، بیان کرد: من کار سفارشــی انجــام نمیدهم. فیلم ســفارشی، تخیل را از بین میبرد- البته منظورم از تخیل، تخیلات بیهوده است - سفارش اجازه نمیدهد تو تحقیق کنی چون از قبل تعیینشده است. مثلا می گویند از این قواعد بیشتر نمیتوانی جلوتر بروی. ولی وقتی پیشــنهاداتی میشود، می گویند فکر کنید نظرتان را بگویید. این شخصیت وجود داشته، ویژگیهایش هم اجمالا این بوده است. شما بروید ببینید، این شخصیت را کاوش کنید. تأکید بر این است که جبهه نگیرید و خودتان را جدا نکنید و نگوید این بخش خوب نیست یا اینکه همهچیز خوب اســت. نظر ندهید، احترام بگذارید. از اول تا انتهای تحقیق نظرهای شخصی و سلیقههایتان را کنار بگذارید. بنابر این هیچکسی تا الآن نگفته این فیلم شعاری و سفارشی اســت. این جالب است که با تفکرات مختلف آمدهاند و این فیلم را دیدهاند و من نشنیدم که کسی بگوید این فیلم شعاری است. نخستین چیزی که می گویند اتفاقا این است که این فیلم شعاری نیست. این چیز ثابتشدهای تا امروز است. فیلمهای قبلی مــن را هم اگر ملاحظه کرده باشید، میبینید که شــعاری و سفارشی نیستند. فیلم خاطراتی برای تمام فصول، یک موضوع کاملا سیاسی داشت، ولی شعاری و سیاسی نبود. محورش انسان بود. یعنی دغدغههای انسان و فراز و نشیبهای او را روایت می کند. موضوعش جنگ است. زمانی که میخواستم «محمدتقی جعفری به روایت مصطفی رزاق کریمی» را هم بسازم، همه میگفتند این فیلم شعارزده خواهد بود، اما باز شعاری نشد. از بطن دل آمد؛ با روند تحقیقی نزدیک یک سال و اندکی، یک فیلم 42 دقیقه ای ساخته شد.
رزاق کریمی اضافه کرد: بارها شد که کار در نیمههای راه تحقیق به بنبست رسید و من متوجه شدم که راه را اشتباه رفته ایم و دوباره شروع به تحقیق کردیم. در تحقیق، همزمان ارتباط باشخصیتها و افراد هم وجود داشــت. یکجایی آن افراد اعتماد میکنند و ما را محرم میدانند و مــا نباید از اعتماد آنها سوءاستفاده کنیم. حتما یکچیزهایی بوده که گفته و دیدهشده است اما لزومی نداشــت، پخش شود. من دنبال اهداف محتوایی فیلم هستم. مثلا به من اعتماد میکنند، مرا به اتاقهای اندرونی میبرند، صندوق لباسهای بانو قدس را به من نشان میدهند، من باید محرم این خانواده باشم. ولی واقعا موضوع فیلم من اینها نیست. شاید برای بعضیها بهترین موقعیت باشد که بگویند لباس و کفش و صندوقچه را دیدیم؛ پسروی اینها خیلی مانور میدهیم... اما هدف من این نبود و هیچوقت موقعیت را برای خودم بهعنوان یک ابزار استفاده نمیکنم تا جنجال کنم و بگویم من همچنین فیلمی ســاختم و در زندگی این و آن رفتم؛ بنابراین یک اخلاقیاتی هم لازم است. درهرکاری باید مقتضیات اخلاقی - آن کار را- تعریف کرد. ولی با اینحال ممنوعیت خاصی هم نداشتم.
او در پاسخ به این سوال که تا چه سطحی در نشان دادن چهره واقعی «بانو قدس» توفیق پیدا کرده است، گفت: من از مهندسی معکوس استفاده کردم. معنای مهندسی معکوس این است که از انتها به ابتدا برسید. کسانی که با تفکرات و نگاههای مختلف این فیلم را در شب نخست نمایش دیدند، اکثرا حرفشان این بود آقا خیلی ممنون که چنین فیلمی را ســاختید؛ ما نمیدانستیم! معلوم بود مهندسی معکوس خوب عمل کرده است. بیننده خیلی باهوش اســت و نمیتوان او را گول زد. اگر جایی صداقت نداشته باشی شاید برهان آن را پیدا نکند ولی میداند که این فیلم واقعی نیست. ولی وقتی میآمدند و میگفتند خیلی ممنون که این فیلم را ساختید یعنی یک واقعیتی وجود داشت که این فیلم را قبول کردیم. این برای من کارگران مطلوب بود. ما در طول سه سال ساخت فیلم، فراز و نشیبهای زیادی داشتیم و نکات جالب پیشبینینشدهای هم جلوی دوربین- برایمان- پیش میآمد. احساس من این بود که شخصیتهای جلوی دوربین هم خودشــان را پنهان نمیکنند. همه دارند راحت مکالمه میکنند. روایت من، روایت جلوی دوربین بود. ما هم دیگران را روایت میکردیم و این به گفتمان تبدیل شد. حال همین گفتمان و خروجی فیلم، چیزی در مخاطب بــه وجود آورد که بگوید: ممنون، نمیدانستیم!
کارگردان «بانو قدس ایران» تصریح کرد: زمان تحقیق نمیدانستم واقعا این فیلم را برای چه کسی میسازم. ولی بعد از تحقیق که به نتیجه و جمعبندی و بعد سناریو رسیدم، متوجه شدم فیلم برای امروز و فردا، توأمان بود، یعنی برای نسل امروز و آیندگان. برای هم سن و سالهای من دیگر نیازی نیست. ماها چیزهایی را دیده ایم! نسل امروز است که از سینما بیرون میآیند و میگویند ما اصلا نمیدانستیم همچنین واقعیتهایی وجود داشته است و از من تشکر میکنند! من فکر میکنم زمان نگذشته است ولی برای یک فرد 19 ساله زمان خیلی گذشته اســت. زمانی که پدر من از «مصدق» حرف میزد، همیشــه در ذهنم میگفتم «مصدق» که بود و پدرم از چه کسی صحبت میکند؟! آن زمان خیلی از زمان «مصدق» نگذشته بود، ولی برای من یک داستان عجیبوغریب بود. شما حساب کنید یک جوان دانشجوی امروز، از خانم امام(ره) از قم تا تهران، از تهران تا قم، از قم تا نجف، از نجف تا نوفللوشاتو و از نوفللوشاتو تا تهران چیزی نمیداند. وظیفه من بود این بود که این سیر را سانسور و تحریف نکنم و دروغ نگویم؛ البته هر چیزی را هم نمیتوانستم بگویم چون زمان اجازه نمیداد.
او درادامه گفت: همه این فیلم مبتنیبر اسناد است. من اصلا نخواستم یک فیلم گزارشی تهیه کنم. خیلیها این کار را بلدند. این فیلمی بود که منطق خاص خود را میطلبید و من خواستم از زوجی که الآن بین ما نیستند، روایت کنم و این روایت را با تجربه سی و چند ساله ام انجام دادم. یک فیلم 80 دقیقهای باید بسازی که شخصیت اول آن باید یک خانم باشد، اما خودش زنده نیست. چیزی از او وجود ندارد! این کار بسیار دشواری برای کارگردان است . ویژگی اصلی فیلم این بود که یک روایت خاصی برای اجرا داشته باشد. ما بعد از تحقیق و بعد از سناریو تازه شروع کردیم به تقسیمبندی و اینکه اجرای کار باید چگونه باشد. چگونه به آرشیو نگاه کنیم. چطور به امروز نگاه کنیم. چگونه به متن نگاه کنیــم. همه اینها موضوعی بود که یک قصهای تعریف کنیم تا باحال و هوای ویژه خود این شخصیت هماهنگی داشته باشد.
رزاق کریمی در پایان تاکید کرد: برای تدوین این فیلم هم خیلی زحمتکشیده شد و ما بارها تدوین را عوض کردیم. چون احساس میکردیم مسیر را خیلی کند یا خیلی تند میرویم. موضوع و محتوا بایستی برای بیننده کاملا روش می شد. هر چه فیلم ساده نمایان شود، اهمیت آن بیشتر میشود. در حالی که پشت آن سادگی خیلی فکرها و مسائل بوده است.