«روزهای ناتمام» (مهدی قربانپور) هم کلوزآپ سوژهاش را خوب معرفی میکند، و هم لانگشات جغرافیا و زمانهای را که شخصیت در آن به سر میبرد.
به گزارش روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، مهرداد فراهانی: ویروس منحوس کرونا گرچه جان دهها هزار نفر از هموطنمان را گرفت، اما شمار مستندهای ماندگاری که درباره این بلای ویرانگر ساخته شدند، به گمانم از تعداد انگشتان یک دست هم تجاوز نکند، و «روزهای ناتمام» یکی از آنهاست؛ فیلمی که هم کلوزآپ سوژهاش را خوب معرفی میکند، و هم لانگشات جغرافیا و زمانهای را که وی در آن به سر میبرد. کاراکتر اصلی «روزهای ناتمام» یکی از رزمندگان خاموش و بیادعای جنگ هشتساله است که با همان حس وظیفهشناسی و عرق ملی آن روزها مشغول خدمت در امر کفن و دفن قربانیان کروناست، و در گفتار خود وضع کنونیاش را با موقعیت دیدبانیاش در جنگ یکسان و برابر میانگارد.
سوال: چرا این استعارهٔ کلامی بر دل تماشاگر مینشیند و فیلم را شبیه بیشمار آثار فرصتطلبانهای نمیکند که از نمد جنگ کلاهی میدوزند برای گذاشتن به سر بیننده؟
جواب: چون کارگردانی و تدوین و صداگذاری فیلم هم در پی به رخ کشیدن سابقهٔ رزمندگی کاراکتر خود نیست و از تأکیدات گلدرشت برای احساساتی ساختن تماشاگر پرهیز دارد. برای نمونه نگاه کنید به اینسرتهای هوشمندانهٔ نقشهٔ جزیره، که با نشانگرهای قرمز به علامت وفور مبتلایان به کرونا نشانهگذاری شده، و یادآور نقشههای عملیات اتاق فرماندهان جنگ است. این اینسرتها، در دست کارگردان و تدوینگری خودنما، جان میدادند برای برش به پلانهایی از جنگ و جبهه و آوردن افکت تیر و ترکش و خمپاره؛ به اضافهٔ موسیقی «سیمرغ» استاد علیقلی و «بوی پیراهن یوسف» استاد انتظامی که پای ثابت چنین سکانیهایی هستند. اما در «روزهای ناتمام» هیچ از این خبرها نیست و همه چیز، بهدرستی، واگذار شده به تخیل بینندهها.
سخن آخر: چه خوب که روزهای ناتمام کرونا به آخر رسیدند و چه خوب که مستندهایی چون «روزهای ناتمام»، گرچه افسوسْ انگشتشمار، خاطرهٔ تلخ آن روزها را ثبت کردند.
«روزهای ناتمام» تولید مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی است و در فیلیمو عرضه شده است.
بازنشر یادداشت